سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آدمى در جهان نشانه است و تیرهاى مرگ بدو روانه ، و غنیمتى است در میان و مصیبتها بر او پیشدستى کنان . و با هر نوشیدنى ، ناى گرفتنى است و با هر لقمه‏اى طعام در گلو ماندنى ، و بنده به نعمتى نرسد تا از نعمتى بریده نشود ، و به پیشباز روزى از زندگى خود نرود تا روزى از آنچه او راست سپرى نشود . پس ما یاران مرگیم و جانهامان نشانه مردن ، پس چسان امیدوار باشیم جاودانه به سر بردن ؟ و این شب و روز بنایى را بالا نبردند جز که در ویران کردن آن بتاختند و در پراکندند آنچه فراهم ساختند . [نهج البلاغه]

آنچه گذشت ... - مقالات آموزشی ،سیاسی، اجتماعی
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: nehad parsa دوشنبه 86 مهر 23   ساعت 12:42 عصر

"بنیامین شفارتس" تحلیلگر مسایل جامعه شناختی اسراییل با اشاره به دو معضل بسیار بزرگ " سکونت و مقاومت" برای اسراییلی ها در کنار شیوع فساد کشنده در درون افراد و موسسات و همچنین شکاف طبقاتی در جامعه این رژیم پرسش بسیار سرنوشت ساز و تامل برانگیزی را مطرح می کند و می پرسد : آیا اسرائیل به 100 سالگی خواهد رسید؟ خود او در پاسخ می گوید : دشوار به نظر می رسد.
بسیاری از صهیونیستها به ثروت سرشاری دست یافته اند اما این ثروتمندی برای آنان گران تمام می شود. زیرا اصل قدیمی سیاست را دگرگون کرده و قدرت را در چنگ ثروت قرار می دهد که این امر همه انواع مساوات را از بین برده است .آری اسرائیل به رژیمی با تکنولوژی نسبتا بالا در ساحل دریای مدیترانه بدل شده که خصوصی سازیها و در واقع انحصار طلبی های لجام گسیخته به بهانه جهانی سازی اقتصاد به فروپاشی "دولت رفاه ومشارکت اجتماعی" که بر اساس آن خدمت نظامی بر همه واجب شده بود ،انجامید .
"شارون شاحف" مدیرسابق روابط عمومی "هستادروت" (اتحادیه کارگری اسرائیل) دراینباره می گوید ( معاریو – 11 مارس 2007 ) : مشارکت اجتماعی که روزگاری یکی از برجسته ترین نمادهای جامعه اسرائیلی بود ،امروزه بطور کامل از میان رفته و در تفسیر این سخن باید گفت : جامعه اسرائیلی گمان دارد که نوعی مشارکت اجتماعی را شاهد است ولی در این گمان نیز همچون تصور اینکه موساد بهترین سازمان جاسوسی جهان است و یا اینکه ارتش رژیم صهیونیستی پنجمین ارتش قدرتمند جهان است یا نبوغ اسرائیلی همچنان در صدر است و یا جوانا ن اسرائیلی دراتوبوسها جای نشستن خود را به سالخوردگان می دهند ؛ به باطل می روند .این شکل غریب بالطبع تنها به طبقه ای که همه مردم به آن خدمت میکنند یعنی ثروتمندان ، سود می رساند .طبیعت دوگانگی اجتماعی ( اشکنازهای غربی در برابر فقیران شرقی ) به روشنی خود را نشان داده و دولت رفاه و مشارکت اجتماعی که اساس رژیم استعماری صهیونیستی بود ،از میان این جامعه رخت بربسته است .
نمونه واضح فروپاشی دولت رفاه و قطب گرایی طبقاتی در خدمات بهداشتی – پزشکی این رژیم به طبقات مختلف مردم است . "یوفال ازولای" در مقاله ای با اشاره به آمار یک میلیون و دویست هزار/ 1200000 نفری مردمی که بر اساس گزارش مراکز اسرائیلی از این خدمات محروم هستند می گوید : در واقع این افراد از شبکه بهداشتی بیرون انداخته شده و به دلیل قیمت بالا، حق استفاده از آنرا ندارند .محرومین از این خدمات بیشتر از طبقه فقیر و برخی کسانی که قوانین اسرائیل برای آنان حقی قائل نیست ( مثل زنان اسرائیلی که با مردان عرب ازدواج کرده اند ) می باشند .
"دانی فیلک" رئیس جمعیت "پزشکان حقوق بشر" نیز با تاکید بر اینکه دسترسی به این خدمات به نژاد و جایگاه اجتماعی و قدرت اقتصادی فرد بستگی دارد معتقد است: بر اساس این گزارش 15 % از مردم بدلیل عدم قدرت اقتصادی از خرید داروهایی که برای آنان تجویز شده بود، منصرف شده اند .
فیلک با اشاره به اینکه بیماران مزمن بیشتر از طبقات فقیر هستند ،ادامه داد : دولت رفاه اگر بخواهد این شهروندان را که اکثرا با انگیزه های مادی و نه ایدئولوژیک به اسرائیل آمده اند ( معروف به صهیونیستهای جیره خوار) را حفظ کند ،باید همه خدمات شهروندی را ارائه نماید نه آنکه زندگی حتی برای طبقات مرفه نیز با مشکلات همراه باشد .فروپاشی دولت رفاه بعنوان یکی از ارکان رژیم صهیونیستی ،در واقع به معنی افزایش میانگین مهاجرت از سرزمین میعاد که گفته شده بود سرزمین نعمات بهشتی است ،می باشد .
مثل همیشه موضوع " پایان اسرائیل" خودنمایی می کند و صهیونیستها را به فکر سرانجام خود می اندازد . پروفسور "حنان یاکیرا" در مقاله ای درباره سخنان دو پروفسور برجسته اسرائیلی "عادی اوویر" و " اورلی ازولای " می گوید : اوویر و ازولای به تغییر نظام حکومت اسرائیل دعوت نمی کنند بلکه به پایان دادن به حیات آن و دست شستن از استقلال آن فراخوانده و پیشنهاد تشکیل دولت واحد فلسطینی –اسرائیلی را مطرح کرده اند که در آن فلسطینیان و اسرائیلی ها در کنار هم و بدون هیچ برتری و امتیازی برای قوم یهود زندگی می کنند .این دولت جدید از اکثریت عربی برخوردار خواهد بود ،زیرا که به حق بازگشت اعتراف خواهد داشت.
یاکیرا می افزاید :اوویر پیشنهاد می کند که اسرائیل از اصرار خود مبنی بر یهودی سازی منطقه اشغال شده در 1967 دست بردارد و اینگونه حق ملت یهود در تعیین سرنوشت به دست خود را انکار میکند ولی این مطلب را صراحتا اعلام نمیکند ." اوویر" و "ازولای " باز هم پا فراتر از این حد گذاشته وپیشنهاد می کنند که یک دولت – و نه دو دولت – تشکیل شود و مردم با اکثریت فلسطینی در آن زندگی کنند .اوویر حتی به این هم راضی نشده ومی افزاید : با این روش نه فقط نظام سیاسی اسرائیل مخفی یا ملغی می شود بلکه نظام اخلاقی منحط آن نیز که حق زیستن ندارد نیز بایستی از بین برود و برای همیشه از دیده ها پنهان گردد . اوویر معتقد است در مناطق تحت اشغال اسرائیل تصویری از یک نظام قلع وقمع قومی پدید آمده است .در عرصه ای که این نظام برپا کرده ناگهان پرتگاه سقوط آشکار خواهد شد و سرازیری هولناکی اسرائیل را بسوی فاجعه نهایی روانه خواهدکرد .سقوطی که به طرد یا نابودی روشمند جمعیتی که از نظر یهودیان حق وجود ندارند ،یعنی فلسطینیان نیز خواهد انجامید . عبارتهایی چون "ملغی شدن رژیم " و " حذف اسرائیل از صفحه روزگار " و "پرتگاهی که به فاجعه نهایی خواهد انجامید " همه به دغدغه پایان نافرجام اسرائیل اشاره دارند.
"ایتان هابر" مدیر سابق مرکز رابین ،در مقاله ای با عنوان "سیاست اسرائیل نفسهای آخرش را می کشد "می گوید : ساختار بنای سیاسی اسرائیل و میزان آمادگی آن برای فروپاشی بر همه آشکار شده است و عبارت "قبر سیاست" حاکی از همین نکته است . هابر مقاله خود را با داستانی با این قرار شروع می کند که روزی جوانی از اهالی یک کیبوتس ( شهرک تعاونی) گم می شود و دوستانش سراسیمه همه جا را به دنبال وی می گردند .یک روز ظهر جوان آنروز در سن 92 سالگی به جمع دوستانش باز میگردد و آنها می پرسند : کجا بودی ؟ می گوید به زیارت مقبره دوستانم رفته بودم و در پاسخ می شنود :پس چرا همانجا نماندی ؟! به این معنی که دیگر دوره کیبوتسها بعنوان یکی از ارکان اندیشه صهیونیستی به پایان رسیده و این نظام در حال اضمحلال است .
در دوره کنونی لیکود به پناهگاه سیاستمداران جویای کار بدل شده و درعین حال هیچ رابطه سیاسی یا ایدئولوژیکی بین اعضاء وجود ندارد .بسیاری از اعضای قدیمی حزب ذکر نام شارون بعنوان رهرو "مناحیم بیگن" و " چابوتنسکی" را چون کفر به خدا می دانند .حزب تصمیم گیرنده نیست بلکه پیشنهاد می کند که فلان شخص کجا استخدام شود و فلان شخص در کجا بکار گمارده شود .هیچ بحث ومناقشه سیاسی ای در نمی گیرد و دفاتر سیاسی به محض تاریک شدن هوا تعطیل میگردند .شارون نیز آخرین ضربه را بر این پیکر بیجان وارد آورد و آخرین مشت خاک را بر جنازه سیاست اسرائیل ریخت .
"بنیامین شفارتس"نیز در مقاله ای با عنوان " آیا اسرائیل به 100 سالگی خواهد رسید؟ "که یهودیان و صهیونیستها را بسیار به هراس انداخت ،چنین رای می دهد که این مساله منتفی است و رژیم صهیونیستی در برابر مشکل سکونت و مقاومت تاب نخواهد آورد .وی می افزاید شگفت زدگی و شیفتگی شهروندان کم کم رنگ باخته و نوعی از بی مبالاتی نسبت به اساس اندیشه یهود که در اصرار بر عقب نشینی از غزه تجلی یافت ،جایگزین آن خواهد شد .
شفارتس اولین کسی نیست که از زمان تاسیس رژیم نامشروع اسرائیل نسبت به این مساله که طی 60 سال گذشته خوابگه صهیونیستها را آشفته کرده ،هشدار میدهد ،بلکه پیش از وی نیز کسانی همواره این دغدغه را داشته اند که بالاخره روزی زمان نابودی و ریشه کن شدن این غده چرکین فراخواهد رسید .بطور مثال "آبراهام بورگ" رئیس سابق کنیست اسرائیل درمقاله ای (یدیعوت أحرونوت 9 أبریل 2004)که سال گذشته در تسلیت گویی یشاپیش بمناسبت مرگ رژیم صهیونیستی منتشر کرد اظهار داشت : امروز رژیم اسرائیل بر پایه ظلم وفساد و سرکوبگری استوار است و بر این اساس می توان گفت که پایان طرح صهیونیستی بسیار نزدیک است .این احتمال هست که نسل ما آخرین نسل از اسرائیلیان باشد و در احتمال دیگر دولتی عجیب و قبیح المنظر باقی خواهد ماند که منفور همگان است .دولتی که بدون عدالت مسیر خود را پیش برد هرگز باقی نخواهدماند !

*عبدالوهاب المسیری عضو سابق هیات اتحادیه عرب در سازمان ملل و صاحب دهها عنوان کتاب در مورد وضعیت آینده اسراییل از جمله کتاب موسوعه الیهودیه و الصهیونیه (دایره المعارف یهودیت و صهیونیسم)

* ترجمه د . مصطفی پارسایی

نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa دوشنبه 86 مهر 23   ساعت 12:40 عصر

اسرائیل پس از آنکه برخی کشورهای عربی را شریک برنامه ها و نقشه های خود یافت ،اکنون با بالابردن سطح توقعات خود سعی دارد تصویری از مبارزه خود با اسلام را به کمک برخی کشورهای عربی به اصطلاح متعادل به نمایش درآورد .
اسرائیل پس از آنکه مدتی اینگونه رایزنی های خود برای پیشبرد طرح هایش با کشورهای عربی را مخفی نگه می داشت ،اکنون در اقدامی آشکار با کشورهای عربی مذاکره می کند تا آخرین برنامه ضد اسلامی خود که جلوگیری از مشارکت احزاب اسلامی داخل اسرائیل در انتخابات ها باشد را عملی نماید .
اسرائیل در صدد است که شرکت تمام احزاب اسلامی کشورهای همسایه خود و تبلیغات برای سمت و سو دادن افکار اعراب داخل اسرائیل را ممنوع سازد و در این راستا وزیر خارجه این رژیم با برخی مقامات عرب بصورت دوره ای مذاکره کرده و از آنها قول گرفته که هنگام ارائه این پیشنهاد به سازمان ملل ،به بهانه تروریست و نژادپرست بودن این احزاب و جریانها ،از خواست اسرائیل حمایت کنند .
"لیونی" که گفته است از جنگ لبنان درسهایی تازه گرفته است ، در طرح خود شرط کرده که هیچ حز مسلح و مقاوم و نژادپرستی نباید در انتخابات اسرائیل تاثیر گذار باشد و از این رو تمام احزاب فلسطین و لبنان و عراق و سوریه اجازه مداخله در انتخابات اسرائیل را ندارند .
در همین راستا "موشه یعلون" رئیس سابق ستاد مشترک ارتش اسرائیل نیز از کشورهای عربی و اسلامی به اصطلاح میانه رو می خواهد که در کنار اسرائیل و غرب باشند تا بر جنبشهای جهادی اسلامی غلبه کنند و در این راه برنامه ای کامل ارائه می کند که شامل تمام ابزارهای سیاسی و اقتصادی و نظامی و رسانه ای و تربیتی می باشد و سران غرب و عرب بر پایه اصل " هجوم برتر از دفاع " بایستی سرکردگان مواجهه با این احزاب و جریانات اسلامی جهادی باشند .

یعلون با پیشنهاد کمک مادی به کشورهایی که حاضر با مبارزه با احزاب و تشکلهای جهادی باشند ،پیشنهاد می کند که یک سامانه متمرکز اقتصادی و امنیتی برای مقابله با تمام جنبشهای جهادی و تروریستی نظیر-به ادعای او - طالبان و حماس و حزب الله و اخوان المسلمین فراهم شود تا بدین ترتیب هدف اصلی این جنبشها که اعاده نقش اسلام در تاریخ است را نافرجام بگذارند و خود را از خطر نابودی نجات دهند .

جالب آنکه یعلون می گوید : مشارکت اعراب در جنگ بر ضد جنبشهای جهادی پس از آنکه امریکا در عراق شکست خورد و خود به عملی برای تقویت این جنبشهای جهادی بدل شد ،ضروری است .

جالبتر آنکه این دو اسرائیلی در مطرح کردن این پیشنهاد در واقع به فهم و شعور سران دینی و ملی و اخلاقی کشورهای عربی طعنه می زنند و مطمئنند که این سران آندو را بخاطر افکارشان توبیخ نخواهند کرد . ولی آیا واقعا ممکن است که سران عرب بدون توجه به تحقیقات "ایلان بابه" یهودی که تاکید می کند « اسرائیل با تکیه بر تروریسم فلسطینیان را از خانه هاشان بیرون راند و هنوز هم آنرا ادامه می دهد » ،جنبشهای اسلامی جهادی را که ستون فقرات کشورهای اسلامی هستند را تروریست بدانند و بخواهند با اسرائیل همکاری کنند .

آیا واقعا چگونه ممکن است که نویسندگان و متفکران بزرگ اسرائیلی نظیر "بی میخائیل و جدعون لیفی و حتی رئیس سابق کنیست " آبراهام بورگ" تمام احزاب اسرائیل را تروریستی بدانند و با ایدئولوژی نازیسم همداستان بخوانند و اسرائیل را اولین حکومت تروریستی قلمداد کنند و آنگاه سران عرب بخواهند جنبشهای مبارز برضد غده سرطانی جهان را تروریستی بخوانند ؟!
آیا سران عرب نمی دانند که تسیبی لیونی که آشکار و پنهان بدنبال رایزنی با او هستند ، دختر ایتان لیونی است که در سازمان تروریستی "اتسل" به فرماندهی مناحیم بیگن ،فرمانده بخش عملیات بود و قبل از سال 1948 پاکسازی نژادی بر ضد فلسطینان را اجرا کرد و بخاطر شدت خونخواری و جنایتگری به "شیطان یروحام " معروف شده بود ؟ و آیا نمی دانند که تسیبی خود از افسران موساد در اجرای عملیات یکسره سازی قتل سران مقاومت فلسطین در خارج بوده است ؟
درباره یعلون هم به همین اندازه می توان اکتفا کرد که پس از بازنشستگی از خدمت نظامی گفت : از کشته شدن هزاران فلسطینی یا صدور دستور کشتن هزاران شهروند بیگناه فلسطینی و عرب هیچگاه احساس پشیمانی نخواهم کرد .
بنابراین آیا جهانی سازی جنگ بر ضد اسلام یک ضرورت است یا جهانی سازی جنگ بر ضد اسرائیل و هجوم واقعی به تروریسم و نابود کردن جنایتکاران ؟؟

د. مصطفی پارسایی

نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa دوشنبه 86 مهر 23   ساعت 12:39 عصر

هر روز که از زمان اشغال فلسطین می گذرد خط و خطوط چهره شیطانی طرح صهیونیستی نابودسازی ملت فلسطین آشکارتر از پیش می شود و اعلام غزه بعنوان منطقه متخاصم آخرین اقدامی است که در این چارچوب شاهد آن بودیم.

برنامه ریزان این پرونده تا هنگام عملی کردن خواسته خود که همانا ویران کردن پیمان ملی فلسطین است از متخاصم نامیدن غزه که ادامه طرح شارون در عقب نشینی از غزه و جداسازی آن از کرانه باختری با هدف ایجاد جنگ داخلی و برادر کشی است دست برنخواهند کشید.
پیمانی که ثمره بیش از 43 سال مقاومت و بیش از 60 سال رنج و مصیبت و آوارگی و 90 سال مبارزه جانانه با طرح صهیونیستی است.
بی شک مغز متفکر این برنامه ریزیها "اسرائیل" است ولی اگر برخی فلسطینیان کند نمی جنبیدند و اشتباه نمی کردند اسرائیل نمی توانست این طرح ها را پیاده کند و کار را به جایی برساند که پاره ای از پیکره فلسطین را متخاصم و پاره ای دیگررا دوست بنامد و این دو را به جان هم اندازد. این اعلام و بخصوص در زمان کنونی بحث برانگیز و باعث نگرانی است و می طلبد که رهبران فلسطینی در غزه و همچنین دیگر رهبران فلسطینی در نقاط دیگر نسبت به این اقدام مواضعی صریح و روشن اتخاذ کنند.
اگرچه ابومازن سریعا میزان خطرات این تصمیم اسرائیل را دریافت و آنرا انکار کرد و نپذیرفت و نسبت به خطرات آن هشدار داد ولی جبران این امر نیازمند گامهای دیگری است که پیامدهای این تصمیم که نه تنها متوجه غزه که متوجه کل پیمان ملی فلسطین است را خنثی سازد .
این حکم و تصمیم اسرائیل بدلایلی که برمی شمریم خطرناکتر از آن چیزی است که برخی می انگارند :

1- وقتی اسرائیل غزه را منطقه ای متخاصم معرفی می کند این بدان معنی است که دیگر مناطق متخاصم نیستند امری که منجر به افزایش اختلافات و شکافها بین فلسطینیان و فتنه افکنی در میان جامعه فلسطینی می شود. درست است که در غزه گروهی در راس امور را در دست دارند لیکن این مدیریت با رهبری و مدیریت فلسطینی در کرانه باختری و حکومت فلسطین و تشکیلات خودگردان ضدیتی ندارد و آنها را دشمن برنمی شمرد . اختلافات موجود تنها داخلی است و باید در داخل حل شود و به جان هم انداختن طرفهای داخلی تنها به نفع اسرائیل است .
2- اگر غزه منطقه متخاصم باشد ،آیا اسرائیل خود رژیمی صلح جو و انساندوست و صمیمی است ؟ و اگر فلسطینیان در "غزه" با اسرائیل در ستیز هستند پس چرا اسرائیل هر روز صفحات شبکه های خبری جهان را با تصاویر قتل و کشتار و بازداشت و ویرانگیری و تخریب خانه عده ای مردم بی گنا با بولدوزر و مصادره اراضی و آبها در "کرانه باختری " پرکرده است ؟!
پس اگر کرانه باختری دوست است چرا اعلام متخاصم بودن غزه همزمان با حمله به اردوگاه عین الماء در نابلس در کرانه باختری و بجای گذاشتن چندین شهید و مجروح و شکنجه و به سپر بشری تبدیل کردن مردم بیگناه همزمان است ؟! آیا این دلیل ستیزه جویی اسرائیل در حق کل ملت فلسطین -و نه تنها غزه- نیست ؟
3- این حکم چشم بسته اسرائیل از اعلام مثلا حماس یا جنبش دیگر بعنوان متخاصم یا جنبشی تروریستی در نظر واشنگتن و تل آویو فراتر رفته و کل غزه را شامل می شود که این بمعنی دشمن دانستن تمام 1.5 میلیون انسان ساکن در منطقه و در پی ، جواز محاصره و گرسنگی دادن به آنها می باشد .
آیا می توان در برابر این حکم کورکورانه و تجاهل کارانه ساکت نشست و نشست و دید که مردم غزه در شکنجه و عذابی گروهی برای مظلوم بودن و بی پناه بودن و بخاطر آنکه پشتیبانی ندارند مجازات می شوند ؟
4- همزمانی این حکم اسرائیل با دیدار وزیر خارجه امریکا از منطقه بمنظور فراهم کردن مقدمات برگزاری همایش پاییز این نگرانی را برمی انگیزد که اسرائیل بهمراه امریکا بخواهد طرح حل اختلافات و مشکلات فلسطین و اسرائیل را مطرح نماید و در آن غزه را از طرح مستثنی کند و تنها کرانه باختری را شامل این طرح نماید.
اسراییل می کوشد با انجام اقداماتی نمادین درباره اماکنی غیر از غزه وحل و فصل ظاهری مشکلات کرانه باختری در قالب این طرح ، غزه را برای همیشه بعنوان منطقه ای متخاصم بشناسد و یکسره کردن کار آن را در برنامه قرار دهد.
5- این حکم کلیت پیمان ملی فلسطین را تهدید و تمام رکنهای حل مشکلات را دچار تغییر می کند . پیمان ملی بر پایه اتحاد کرانه باختری و نوار غزه بوده و مجموع آن دو را سرزمین فلسطین می داند.
بنابراین آرمانهای دینی ملت فلسطین و حکومت و تشکیلات خودگردان چگونه می توانند با غزه بعنوان بخشی از پیمان خود برخورد کنند و حال آنکه اسرائیل آنرا منطقه متخاصم خوانده است ؟ تمام قراردادهای حقوقی بین المللی و توافقنامه های امضا شده بین فلسطینیان و اسرائیلی ها نیز غزه و کرانه باختری را بعنوان یک مجموعه سیاسی واحد برشمرده و هیچ تفاوتی بین آنها قایل نیست و بر این اساس حکم جدید اسرائیل با توافقنامه های پیشین تناقض داشته و اجرای آنها را حتی اگر هم ناممکن نسازد با مشکلات و دشواریهایی مواجه خواهد ساخت ؟

* د. مصطفی پارسایی

نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa دوشنبه 86 مهر 23   ساعت 12:29 عصر

تعدادی از روزنامه نگاران ایتالیایی با انتشار تحقیقاتی مستند فاش کرده اند رژیم صهیونیستی سلاح های جدید خود را بر روی پیکر شهروندان فلسطینی آزمایش می کند.

شبکه پر مخاطب تلویزیونی "رای نیوز24 " ایتالیا با اعلام این خبر گفت: این موضوع در تحقیقات تعدادی از روزنامه نگاران ایتالیایی فاش شد که با ادله علمی و پزشکی یک گروه رسانه ای ایتالیایی که فیلمی مستند را برای شبکه ماهواره ای "رای نیوز 24 " ایتالیا تهیه کرده اند ، اثبات شده است .
گزارشگراین شبکه افزود: اسراییل تنها به سیطره بر سرزمینهای فلسطینی و آواره کردن ساکنان آن و انکار ساده ترین حقوق آنان و دشمنی بر ضد شهروندان بی پناه و مقدسات دینی و روش زندگی آنها ، و انواع دیگری از جنایات که همه عرفهای قانونی و انسانی آنرا محکوم می کند ، بسنده نمی کند ؛ بلکه جنایت دیگری را هم بر این لیست بلند اقدامات غیرقانونی خود می افزاید که آزمایش اسلحه های جدید بر روی پیکر شهروندان فلسطینی می باشد .
در این مستند جزئیات هولناکی از آثار ناشناخته ای که برخی از شهروندان فلسطینی را پس از حملات نظامی اسرائیل به نوار غزه در جولای و آگوست 2006 دچار کرد را به تصویر می کشد ( مل فرایکبیرج – هفته نامه الاهرام - 26 آوریل 2007).
پزشکان فلسطینی از سالها پیش و به خصوص با آغاز انتفاضه الاقصی همواره هشدار داده بودند که اسرائیل در حمله به فلسطینیان از مواد شیمیایی ناشناخته ای استفاده می کند و این تحقیق ثابت کرد که حدس آنها کاملا درست بوده و اسرائیل بدنهای فلسطینیان را به آزمایشگاه خود بدل کرده اند .
پزشکان فلسطینی بخصوص در غزه گفته اند که نوعی جراحتهای عجیب در بدن بسیاری از آسیب دیدگان بمباران ها دیده شده که شبیه سوراخ هایی کوچک بوده و در عکسبرداری اشعه X قابل مشاهده نیستند ! و سوختگی های نامتعارفی نیز دیده شده که شبیه سوختن با مواد آتش زای معمولی نبوده و تاثیر آن به حدی قوی است که قطع عضو آسیب دیده اجتناب ناپذیر است .علاوه بر این هیچگونه ترکش یا مواد فلزی نیز در بدن افراد یا در اطراف محل حادثه دیده نشده که این نیز نشانگر نامتعارف بودن مواد مورد استفاده است .
پزشکان محقق با بررسی بیشتر متوجه شده اند که نوعی پودر در بدن و اندام داخلی برخی آسیب دیدگان به جامانده که با تحلیل آزمایشگاهی آن موادی چون کربن و تنگستن (ماده ساخت سیمهای درون لامپ) تشخیص داده شد . گمان می رود که این ترکیب همچون ترکشهای کوچک عمل می کند و باعث این زخمهای ناشناخته می گردد . از دیگر نکاتی که شک پزشکان را برانگیخت اینکه این مجروحان به رغم اینکه رو به بهبود می روند اما سه یا چهار روز پس از آسیب دیدگی جان می سپارند .
اضافه براین آسیبها ،پزشکان در اندام درونی مجروحان، برخی سوختگی های شدید را مشاهده کرده اند که برغم عدم وجود هرگونه ماده یا شیء سوزاننده ظاهر شده اند و این امر آنها را به این نتیجه رساند که اسرائیل از مواد شیمیایی جدیدی استفاده می کند .
خانم "کارمیلا واسکایو" پزشکی از دانشگاه پارما با آزمایش و تحلیل نمونه هایی که خبرنگاران ایتالیایی از مواد منفجره استفاده شده در غزه جمع آوری کرده بودند ،دریافت که در این نمونه ها عناصری چون کربن ، مس ، آلومینیوم و تنگستن با "دز" بسیار بالایی قابل مشاهده است و به این نتیجه رسید که زخمهای بوجود آمده در پیکر شهروندان فلسطینی در اثر استفاده اسرائیل از مواد منفجره فلزی بسیار انبوه و متراکم که با نام « دایمDIME » شناخته می شود ،بوجود آمده که از اسلحه های جدید می باشد و به نظر می آید اسرائیل در حال آزمایش آنها بروی پیکر فلسطینیان و ثبت نتایج آزمایش می باشد.

شایان ذکر است که همین گروه در جنگ لبنان نیز اثبات کرد که اسرائیل در بمبارانهای خود بر علیه شهروندان لبنانی از بمبهای فسفری استفاده کرده است و کاربرد همزمان این ماده در لبنان و غزه امری قابل ملاحظه است . اسرائیل در آغاز استفاده از بمبهای فسفری را رد کرده بود اما نهایتا با افزایش مدارک و مستندات مجبور شد از زبان "یاکوب عدری" وزیر امور شورای وزیران به این امر اعتراف نماید .
این اولین باری نیست که این اتهامات متوجه اسرائیل می شود چرا که در سال 2003 نیز "یوسی سارید" نماینده کنیست تهدید کرد که اطلاعاتی درباره استفاده اسرائیل از مواد منفجره غیرقانونی در جریان حمله به اردوگاه "النصیرات" در اکتبر 2003 را که به شهادت 14 تن و مجروح شدن دهها فلسطینی انجامید ، فاش خواهد کرد ( پایگاه اینترنتی اسلام آنلاین – 20 نوامبر 2003 ) .
در سال 2004 تعدادی از پزشکان فلسطینی اظهار داشتند که اسرائیل از نوعی مواد جنگی آلوده شیمیایی سمی استفاده کرده است تا از مرگ حتمی مبارزان مطمئن شوند. این مواد باعث می شود که پوست بدن قربانی به سادگی از بدنش جدا شود و در نتیجه باعث مرگ تدریجی می گردد .
"مازن یاسین" فرمانده گردانهای القسام در قلقیلیه اولین قربانی این اسلحه بود که اصابت اولیه به شهادت وی نیانجامید و خون زیادی هم از او نرفت ولی مرگ تدریجی او را از پای در آورد . این امر پزشکان کالبدشکافی را به این نتیجه رساند که ماده استفاده شده در ابزار جنگی آلوده بوده و بخصوص ظهو ر ماده سفید رنگ بر لبهای شهید این نکته را اثبات کرد ( تارنمای اسلام آنلاین -26 می 2004 ) .
این اقدامات رژیم صهیونیستی در راستای روش اسرائیل در ساخت اسلحه های غیر متعارف می باشد که هم برای استفاده در افزایبش قدرت نظامی و تثبیت وجود منحوس خود در سرزمینهای عربی و مقابله با جنبش های مقاومت و هم برای صدور به خارج استفاده می شود که بدین ترتیب این رژیم جزء اولین صادر کنندگان اسلحه و اولین حکومت نژادپرست و غیردموکراتیک جهان بشمار می آید. اسرائیل در اکثر موارد اسلحه های خود را برای رژیم های سرکوبگری همچون رژیم افریقای جنوبی در زمان تعصبهای نژادی و برخی حکومتهای نظامی امریکای جنوبی می فرستد و یا برای فتنه انگیزی و برافروختن آتش نزاع در کشورهای افریقایی نظیر چاد ،اتیوپی ،کنگو و جنوب سودان و .. از آن بهره می برد .
اگرچه استفاده از شهروندان فلسطینی بعنوان میدان آزمایش تسلیحات جدید منافی اخلاق و قانون انسانی بین المللی است - که درباره درگیریهای مسلحانه قوانین سخت و قاطعی دارد - شامل نگاهی نژادپرستانه بسیار وقیحانه نیز هست که "دیگر" فلسطینی را مجرد وسیله ای برای دستیابی به هدف می داند و آنرا از دایره مولفه های انسانی و تاریخی و تمدنی خارج می سازد که در نتیجه پذیرش فکر رهایی و خلاصی از این "دیگر" را با کشتن یا طرد یا نگاه داشتن آن در قفسی برای اجرای آزمایشهای علمی و نظامی ، از سوی عاملان این جنایات و شهروندانی که در قبال اجرای این جنایات رضایت نشان می دهند ، آسان می سازد .
در برابر این حقایق تازه یافته و حقایقی که پیش از این بر همگان آشکار شده بود ،نیاز ضروری به تحرک در سطح کشورهای عربی و غیرعربی احساس می شود تا افکار عمومی جهان از جنایتی که در حق این مردم مظلوم می رود ، باخبر شوند تا از این طریق رژیم غاصب صهیونیستی مجبور شود در برابر خواست و اراده و مجازات دستگاههای قانون بین الملل و حقوق بشر سر تسلیم فروآورد و به عنوان حلقه ای از مقابله با اعمال این رژیم که زرادخانه اتمی آن نه امروز و نه هیچ وقت دیگر نخواهد توانست ذره ای مشروعیت به آن ببخشد ، بکار گرفته شود .
* پروفسور عبـدالـوهاب المسیری

* ترجمه د. مصطفی پارســـــایی

نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa دوشنبه 86 مهر 23   ساعت 12:26 عصر

در امریکا کتابی به چاپ رسید با این عنوان که "آمریکا تحت نفوذ عوامل اسرائیل" قرار گرفته است. نویسندگان کتاب یادشده "استفان والت" (Stephen Walt) و "جان مارس هایمر" (John Mearsheimer) معتقدند که قدرت نفوذ لابی اسرائیلی در دوران سیاست‌مدارانی نظیر "پل ولفویتز" به حد بی‌سابقه‌ای رسیده است.
این دو مدرس و محقق ‌بزرگ‌ترین دانشگاه‌های آمریکا، کتابی تحت عنوان "لابی اسراییل و سیاست خارجی امریکا" نوشته‌اند که به طور حتم به مذاق سیاست‌مداران امریکایی و حامیان یهودی آنها خوش نخواهد آمد.
"جان مارس هایمر"، متخصص علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگو و "استفان والت"، پروفسور دانشگاه هاروارد؛ سال گذشته نیز در مقاله‌هایی با محوریت لابی اسرائیلی، دقیقا همین مساله را طرح کرده بودند: یک شبکه غیر رسمی از فعالین هوادار اسرائیل با اشغال پست‌های مهم در واشنگتن، اهرم‌های سیاست خارجی را به دست گرفته و می‌کوشند در عرصه بحث‌های عمومی، صداهایی را که از اسرائیل انتقاد می‌کنند، تحت فشار قرار دهند و به نوعی خاموش سازند.
به گزارش نیویورک ‌تایمز، این مقاله آن زمان موجب واکنش‌های شدیدی شد به طوری که این دو نفر، در معرض اتهاماتی مثل حمایت و تبلیغ و حتی هواداری از اعراب و ضد یهودی قرار گرفتند و دست‌کم احمق نامیده شدند. با این حساب قابل پیش‌بینی است که با انتشار کتاب جدید آنها با عنوان "لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالات متحده" در 4 دسامبر، توفان شدیدتری به راه خواهد افتاد و از همین حالا که مدتی به انتشار کتاب مانده است، شاهد حرکت‌هایی از سوی جمعیت‌های نفوذی یهودی هستیم.
والت و مارس‌هایمر بر حسب معمول قصد داشتند با سفر به شهرهای مختلف به معرفی کتاب خود بپردازند. اما از همین حالا دانشگاه‌ها، کتابفروشی‌ها و مراکز فرهنگی، همگی دعوت خود را پس گرفته و همان بهانه‌های همیشگی از جمله تحریک‌آمیز و مشکل‌ساز بودن موضوع را مطرح می‌کنند. به عنوان نمونه می‌توان به دانشگاه "نیویورک سیتی" و شورای امور خارجی دانشگاه شیکاگو اشاره کرد؛ که از همین حالا برنامه کنفرانس‌های خود را با حضور این دو تن لغو کرده‌اند.

مرگ آورترین دروغ

بررسی یکی از شاخص‌های ثابت سیاست خارجی آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم تا به امروز، یعنی اتحاد گسست‌ناپذیر امریکا با اسرائیل، موضوع اصلی این کتاب را تشکیل می‌دهد که به طور مستقیم انگشت اتهام روی شبکه‌هایی گذاشته که الزاماً یهودی نیستند، ولی به طور غیر متمرکز در پست‌ها و نقاط حساس کشور آمریکا برای حمایت از اسرائیل حضور دارند و در حقیقت بیشتر آمریکا یا به عبارت دیگر دولت آمریکا، کنگره، سازمان‌های نظامی و بخش بزرگی از رسانه‌های این کشور را در اختیار دارند.
به نوشته "والت" و "مارس‌ هایمر"، فعالیت این عده نه در خدمت منافع امریکا بلکه در خدمت منافع اسرائیل است. یعنی در خدمت منافع کشوری(!) که نیاز آن به حفاظت، به قصه‌ای تاریخی تبدیل شده و از سویی برتری اخلاقی خود را نیز از دست داده است و با اینکه دریافت کننده کمک‌های امریکاست، خود را در قبال امریکا موظف به وفاداری نمی‌داند.
این لابی هیچ‌گاه مانند سال‌های اخیر که "پل ولفویتس"، "ریچارد پرل"، "اسکاتر لیبی" و "داگلاس فایت" پست‌های با اهمیتی را در واشنگتن در اختیار دارند، قدرت تأثیر نداشته است. این اشخاص موتور تعیین‌کننده جنگ عراق بودند و همچنین به شدت بر طبل جنگ علیه سوریه و ایران می‌کوبند و اینکه امروز آمریکا ایزوله شده، راه حل معضل اسرائیل و فلسطین برایش غیر قابل دسترس شده و تهدیدات تروریستی جهانی بیش از پیش بالاگرفته است، از تأثیرات همین لابی اسرائیلی است.
حالا که جنگ سرد تمام شده است؛ این لابی جنگ یخ‌زده‌ای! را در درون افکار انسان‌های بی‌خبر آغاز کرده است که تنها هدفش موجه جلوه دادن رژیم اسرائیل است. برای اینکه بدانیم چه وضعیتی در انتظار نویسندگان کتاب یادشده است، باید تجربه تونی جود( Tony Judt) مورخ انگلیسی و استاد دانشگاه نیویورک که با تحلیلی سنجیده به دفاع از والت و مارس‌هایمر برخاسته بود را بدانیم:
یک ساعت پیش از سخنرانی وی در سالنی که در سفارت لهستان اجاره شده بود، سفیر لهستان سخنرانی را به دلیل نامعلومی لغو کرد. جود که خود یهودی است می‌گوید: مشکل اصلی این است که این سازمان‌های یهودی فکر می‌کنند باید جلوی صحبت هر کسی که در مورد مسائل خاورمیانه با آنها هم عقیده نیست بگیرند و در این مسیر از هر ابزار مشروع و نامشروعی! استفاده می‌کنند.

جنجال‌ها شروع شده
این بار لابی یهودی قرار است روش‌های قدیمی خود را کنار گذاشته و روش ادبی ‌تری به کار گیرد. در چهارم سپتامبر نه فقط کتاب والت و مرس‌ هایمر بلکه جوسازی دیگری از نوع یهودی این بار در قالب یک کتاب شروع خواهد شد. قرار است برای مقابله با کتاب استادان علوم سیاسی دانشگاه‌های آمریکا، کتابی دیگر با عنوان "مرگ آورترین دروغ : لابی اسرائیل و افسانه کنترل توسط یهودیان" منتشر شود که نویسنده آن آبراهام فوکسمان ( Abraham Foxman ) است. این فرد کسی نیست جز رییس بیست سال پیش ADL (اتحادیه ضد تهمت) که حالا در جایگاه یک نویسنده! برای دفاع از هویت نامعلوم اسرائیلی‌ها در ساختمان‌های بلند دولت امریکا ظاهر شده است. جالب‌تر اینکه مقدمه این کتاب را جرج شولتس، وزیر امور خارجه امریکا در زمان ریگان نوشته است.

"جرج شولتس" می‌نویسد: "این تصور که گروه‌های هوادار اسرائیل برنامه‌هایی دارند و سیاست خاور نزدیک آمریکا و اسرائیل نتیجه نفوذ سازمان‌های هوادار اسرائیل است، خیلی ساده انگارانه و اشتباهی واضح است، این در واقع یک "تئوری توطئه" است که دانشمندان دانشگاه‌های عالی باید از انتشار آن خجالت بکشند."!

د. مصطفی پارسایی

نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa دوشنبه 86 مهر 23   ساعت 12:25 عصر

روزنامه امریکایی "کاونتربنکش" بروی سایت اینترنتی با ذکر 10 مورد از فضاحت بارترین رسوایی های اخلاقی دولتهای امریکا که فضای اجتماعی این کشور را به لرزه در آورده ،به فساد رایج در این کشور در سطح بالا پرداخت :
1- "توماس جفرسون" رئیس جمهور امریکا : رابطه نامشروع او با خواهر زنش کشف شد و رسانه ها فاش کردند که آن دو 6 فرزند بدنیا آورده اند ! ! این رئیس جمهور همچنین بخاطر تجاوز جنسی به همسران دوستان خود بارها با آنها درگیری پیدا کرد و از جمله همسر جان واکر که جفرسون سالهای برای دسترسی به وی با جان دوستی می کرد .پس از آنکه مارتا، همسر جفرسون درگذشت ،دامنه شهوترانی او گسترده تر شد و او با نوکران و کارمندان کاخ سفید و وزارت خارجه و با بازیگران سینما و زنان قصر نشین رابطه برقرار می کرد .
2- "وارین هاردینف" رئیس جمهور امریکا : رابطه پنهان 15 ساله او با همسر دوستش جیمز فیلیپ فاش شد و پس از آن مشخص شد که او با نان بریتون،کارمند کاخ سفید که 30 سال از هاردینف کوچکتر بود هم رابطه داشته است . "فلوینس" ،همسر او بسیار کینه بدل گرفت و این رئیس جمهور بر اثر مسمومیت در سال 1923 درگذشت و کارشناسان گفتند که احتمالا پس از آنکه تعداد فرزندان او از نوکرها و کارمندان کاخ سفید زیاد شده همسرش او را کشته است .
3- "الکساندر همیلتون" وزیر خزانه داری امریکا : وقتی با همسر و بچه هایش در فیلادلفیا زندگی می کرد با ماریا رینولد رابطه برقرار کرد و برای 2 سال با او رابطه داشت و بالاخره همسر ماریا آندو را در حال گناه یافت لباسهایشان را گرفت و با هفت تیر او را تهدید کرد و مبلغ بسیاری پول طلب کرد تا اجازه دهد به این کار ادامه دهد .این پول پرداخت شد و شوهر بخت برگشته لباسهای آندو را پس داد . این رفتار ادامه یافت تا آنکه شوهر مارتا بار دیگر آنها را با یکدیگر یافت و از کیف همیلتون اسناد رسمی محرمانه ای را ربود و به مخالفانش فروخت و این داستان نیز به گوش آنها رسید .
4- سناتور "آرتور براون"‌:‌وی که از برجسته ترین اعضای کنگره بود با عشیقه خود آنا مادیسون برادلی قرار کرد که همسرش را طلاق دهد و با او رابطه برقرار کند . مادیسون که زنی ثروتمند بود اموالش را در اختیار براون گذاشت و او مبلغ هنگفتی را به عنوان مهریه به همسر سابقش داد . مادیسون بطور نامشروع نوزادی بدنیا آورد و وقتی که به فرزند دوم حامله بود دریافت که براون از همسر اولش جدا نشده که با خشم بسوی او شلیک کرد و او در خون خود غوطه خورد .
5- "جان کندی " رئیس جمهور : رابطه او با " مارلین مونرو" بازیگر سینما برملا شد و این تازه اول راه بود ،چرا که رابطه نامشروع او با زنان بسیار دیگری از جمله انجی دیکسون بازیگرسینما ،ایوا ارواد روزنامه نگار دانمارکی ،بلازی ستار رقاصه ، جودیس اکسز کمبل مانکن امریکایی ، بربسیلا فایر و جیل کوان منشیان کاخ سفید نیز بر همگان اشکار شد .
6- "جیمز بوخنان " رئیس جمهور امریکا : او با " ویلیام کینف"‌ عضو کنگره امریکا بسیار دوست بود و روزی ملت امریکا این خبر را شنیدند که ناهنجاری جنسی آقای رئیس برای مدتها او را با این آقای سناتور وارد یک رابطه عشقی کرده است !!
7- سناتور "استرام سورموند" : او از نژادپرست ترین اعضای کنگره و دشمن سرسخت سیاهان و رنگین پوستان بود و روزی رسانه ها خبر دادند او شدیدا به برقراری رابطه جنسی با دختران سیاه پوست کوتاه قد ولع دارد و عاضق اینست که پسرکان سیاه پوست نوجوان را به انجام رابطه جنسی با این دختران بکشاند .
8- " کلاونیس توماس" قاضی دادگاه عالی امریکا : پس از آنکه در سال 1981 به این سمت رسید ،روزنامه های امریکا مردم را با دست یابی به گزارش دفتر تحقیقات فدرال غافلگیر کردند و نوشتند که او به بسیاری از زنان و کودکان تجاوز و تعدی جنسی کرده و در یک عدد باورنکردنی صفحات بسیاری از موارد تجاوز او پر شده بود .
9- خانم "هلن جینویس" عضو کنگره : او پس از آنکه به نمایندگی از حزب جمهوریخواه از شهر آیداهو بعنوان عضو کنگره انتخاب شد ،جوانان و نوجوانان را به خانه خود می کشید و وقتی رازش آشکار شد سریعا در برابر کمیته تحقیق اعتراف و یا بهتر ادعا کرد که شرایط او و رنجی که از ازدواج نکردن می برد باعث شده است که به این کار بپردازد .

10- "جرج بوش" رئیس جمهور : بسیاری به حرص بوش به میگساری اعتراف دارند و می دانند که او بدلیل استفاده از کوکائین مشکلاتی دارد و اطلاعاتی در دست است که پلیس تگزاس دو بار قصد تحقیق بر ضد وی را داشته که یک بار آن بدلیل اتهام "مارگی شویزینگر" به وی مبنی بر تجاوز به عنف به وی بود و پیش از آنکه مقدمات بازرسی فراهم شود جسد مارگی در جایی پیدا شد و پرونده قتل او هم با رای خودکشی مختومه اعلام شد . اما در مرتبه دیگر جرج بوش با ادعای "تامی فیلیپ"‌رقاصه مبنی بر اینکه بوش با او روابط خاصی دارد و بشکل ناهنجاری با یکدیگر رابطه داشته اند که این رقاصه هم مدتی بعد ناپدید شد و هنوز از وی خبری نشده است .

د . مصطفی پارسایی

نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa دوشنبه 86 مهر 23   ساعت 12:18 عصر

درست لحظاتی پس از سخنرانی رئیس جمهوری ایران در دانشگاه کلمبیای امریکا در ایالت نیویورک و پس از بی احترامی رئیس این دانشگاه که معلوم می شود از قبل چنین قصدی داشته و با سرزنش سران امریکایی نسبت به چرایی دعوت رئیس جمهور ایران به یک دانشگاه امریکایی و در اختیار قرار دادن یک سکوی بیان و ابراز عقیده در برابر فشار و بایکوت خبری که رسانه های جهان درباره کشورهایی نظیر ایران دارند ،دو چندان شد ، رئیس رژیم صهیونیستی بر صفحه یکی از شبکه های معتبر امریکایی ظاهر می شود و می گوید : نباید این فرصت را برای او فراهم می کردیم و این روز شکست اسرائیل است .
این اظهار صریح شیمون پرز که از سیاستمداران کارکشته و با سابقه اسرائیل و درس گرفته از مکاتب سیاسی پیچیده امریکاست ،نشان می دهد که فشار ناشی از عصبانیت بدلیل ابراز نظر احمدی نژاد با یک گستره پخش جهانی ،بطوری که بر اساس آمار تلویزیونهای کابلی اروپا و امریکا بیش از 500 هزار نفر مستقیما به سخنرانی احمدی نژاد گوش می دادند ،به حدی بوده و جبهه غرب به حدی خشمگین بوده اند که حتی بزرگترین سیاستمداران آنها نیز نمی تواند لاپوشانی کرده و جلوی زبان خود را بگیرد و در یک لغزش بی سابقه ،شمه ای از روابط پنهان امریکا و اسرائیل و تلاش بنگاه یهود برای سرپوش گذاشتن به سخن حق و حقیقت در جهان را به نمایش گذاشت و با این کلام که نباید این فرصت را برای او فراهم می کردیم ،از عمق نزدیکی همکاریهایشان در این صدد خبر می دهد .
نیویورکی که دومین مرکز بزرگ یهودیان امریکاست و مرکز رسانه ای جهان به شمار می آید ،به واقع با سلطه سنگین ولی پنهان یهود بر رسانه ها توانسته است سالیان سال صدای حقیقت را در گلویش خفه کند و با شعارها و هیاهوهای بی بار و توخالی مردم جهان را به آنچه خود می خواهند مشغول کنند تا مبادا کسی ناگهان بیدار شود و بفهمد که اصل و اساس نظامی که آنها برای مردم جهان طراحی کرده اند بر آن است که با مشغولیت به هیچ ،کاسه این جهانخواران هوشیار خبیث روز به روز پر تر شود و مردم در گوشه هایی از جهان حتی نانی برای خوردن نداشته باشند و خود به طعمه ای برای زالوهای غولپیکر بدل شوند .
اما همین دنیایی که ادعای سیاست می کند و جهان را به پنجه قدر قدرت خود پیچیده و بر سر انگشتی بازی می دهد هرگز انتظار آن را نداشت که ناگهان روزی از میان همین جمعیتی که آنها خوابشان می انگاشتند ،بیدارانی بپا می خیزند که در چند دقیقه سخنرانی – نه با فحش و ناسزا و هوچی گری ، که با ادب و متانت اصیل ایرانی و اسلامی – پته آنها را بر آب می ریزد و اینجاست که ناگهان مردمانشان در خلسه ای فرو می روند که : ای وای !‌ساکت باشید ببینیم چه بر سر ما آمده و ما در کجا زندگی می کنیم و چگونه با افکار و اعتقادا ما رفتار (بازی) شده است !
یک اشاره از پیر میگسار عشرتکده استعمار کافی است تا جهانی بشارت دان به اشارتی موی از ماست این نابکاران بکشند و دریابند که تاکنون بر چه معیارهای نادرستی که به ناکجا آبادشان می برد سوار بوده اند و این رهبران نابخرد هوسباز زین و افسار خودکامگی بر آنها انداخته و با تازیانه قدرت طلبی جاده تحمیق و تحمیر را می پیموده اند . آری اکنون زمان آن رسیده که پیامبران بیدارگر قرن برخیزند و مشعل قران بدست گیرند و بر گوشهایی بخوانند که در واقع پردهای بر آن نیست بلکه خود نخواسته اند که بشنوند و از تلاش برای یافتن حقیقت غافل بوده اند . در این میان دجال بی سر و پا که گاه برخی وجود آنرا به استهزاء می گیرند ،چنان با سیاستهای ناب خود مردم را غرق شهد انگبین و شهلای تیزبین و تصویر دلنشین خود کرده که قرنها بگذرند و این مردمان همچنان در خواب .
اما زمانی که بیداردلی به رغم جثه خردش و به رغم سینه مجروحش به پا می خیزد تا سکوت تاریک قرنها را بشکند و شهد بی مثال حقیقت و زندگی آزادانه و بدور از بندگی و بردگی به مردم بچشاند ،گیرم که این سرباز بپاخواسته خود مورد نهیب و غضب قرار گیرد ،ولی به ندایی خواب را از چشم خواب شدگان می رباید و ناگهان دریایی از چشمها و گوشهای بیدار ،فریاد دلی هشیار را می شنوند و به یاری خدایی که سرباز از آن دم می زند بیدار می شوند .
آیا جهان در حصار نیست ؟ آیا نعمات زمین بر عده ای خاص محصور نیست ؟ آیا تعدادی قلیل بر عده ای کثیر ظلم نمی کنند ؟ و آیا جهان در تاریکی به سر نمی برد ؟ آیا زورگویان برگرده ضعیفان سوار نیستند ؟ اگر هست پس آیا این جهان چراغ هدایت و مصلحی خیرخواه نمی خواهد که تا زمان ظهور مصلح حقیقی که برای فرج و عافیت و نصر او دعا می کنیم ،به بیدارباش مردم فریاد برآورد ؟!
د. مصطفی پارسایی

نظرات شما ()

<      1   2   3   4   5      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عملیات "زمستان داغ" غزه... نقش آفرینی جریان تندروی «مذهبی ! »
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
95005 :مجموع بازدیدها
8 :بازدید امروز
16 :بازدید دیروز
درباره خودم
آنچه گذشت ... - مقالات آموزشی ،سیاسی، اجتماعی
nehad parsa
فلسطین ،حزب الله ،سیاست ایران ، جامعه ایران ،سیاست امریکا ، جامعه امریکا ،سیاست اسرائیل ،جامعه رژیم صهیونیستی
لوگوی خودم
آنچه گذشت ... - مقالات آموزشی ،سیاسی، اجتماعی
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لینک دوستان
صهیون پژوه
آوای آشنا

فهرست موضوعی نوشته ها
رژیم صهیونیستی[19] . خاورمیانه[13] . سیاست امریکا[12] . سیاست جهان[4] . سیاست ایران .
بایگانی نوشته ها
آنچه گذشت ...
زمستان 1386
پاییز 1386
اشتراک