سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گناه نتوانستن کردن ، گونه‏اى از ترک گناه است . [نهج البلاغه]

nehad parsa - مقالات آموزشی ،سیاسی، اجتماعی
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: nehad parsa یکشنبه 86 دی 2   ساعت 5:22 عصر

اما عراق سال ها پس از ویرانگری هایی که
این کشور را فراگرفت به برکت دستان
پرتوان مقاومت
ملی خود، شکست عقاید نومحافظه کاران و غرور و بلندپروازی و
نشناختن مرزهای قدرت آمریکا را ثابت کرد. به ویژه که دروغین بودن بهانه
های
ارائه شده برای توجیه این جنگ فاش شد و آنان که این دروغ
ها را ساخته بودند
از آن تبرئه می جستند.
ویلیام کریستول که در زمان حاضر پدر روحانی نومحافظه
کاران به شمار می رود
می گوید: هیچ راهی جز
اثبات توانایی موفقیت در عراق پیش روی ما باقی نمانده
است ؛ زیرا
شکست طرح آمریکا سرشکستگی بزرگی برای نومحافظه کاران خواهد داشت
.
میراف وورمسر در مصاحبه ای با بی.بی.سی در سال 2003 گفت
وقتی جنگ عراق آغاز
شد  یک شیشه شامپاین باز کردیم این
لحظه ای بود که سال های طولانی  انتظار
آن را کشیده
بودیم. ما با پیش رفتن به سوی جنگ کاری خارق العاده صورت می
دادیم. هیچ کس چیزی ندزیده بود. هیچ کس مغز رئیس جمهوری  را شستشو
نداده
بود ، او بر اساس اعتقادات و باورهای خاص خود کار می کرد.
ادامه مطلب...

نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa سه شنبه 86 آذر 27   ساعت 2:58 عصر

حاتم بخشی از نوع امریکایی !   

 

 

 عبد الباری عطوان ، ( سردبیر روزنامه القدس العربی ) :  بخشش های بیش از حد انتظار کشورهای حامی تشکیلات خودگردان و حاتم بخشی بیش از 7 میلیارد دلاری به ابومازن بسیاری را با علامتهای سوال و شک و تردید در رابطه با اهداف این اقدام و هزینه ای که ملت فلسطین در مقابل آن خواهد پرداخت مواجه ساخته است .

 پرداخت هزینه به رئیس دولت فلسطین تا زمانی موجه است که برای خدمت به مردم و ساختن میهن باشد نه برای نابود کردن مخالفان دولت دست نشانده و رشوه ای به منظور انجام دستورات و بازکردن راه تانکهای دشمن صهیونیست به نوارغزه و ارتکاب جناباتی تازه به نام اینکه دولتی تروریست بر غزه حاکم است و سدیروت در خطر است .تنها سود برنده از این بودجه که در دستان ابومازن سرمایه گذاری شد ،اسرائیل خواهد بود ،چرا که عملا کرانه باختری را در دست دارد و غزه را در محاصره و البته این مناطق بازار خوبی برای کالاهای اسرائیلی خواهد بود و هر چه سرمایه در آن زیاد تر باشد اجناس وارداتی از اسرائیل تنها عاملی برای شکوفایی اقتصاد اسرائیل خواهد شد و از این رهگذر تنها آذوقه چند صباح نیمی از ملت فلسطین بمنظور پیشبرد پروسه فریب تامین می شود .

 از این گذشته پس از آنکه دست تشکیلات خودگردان در جیب خودش رفت ،اسرائیل به عنوان اشغالگر منطقه دیگر هیچ مسوولیتی در برابر شهروندان و مناطق تحت اشغال نخواهد داشت.همچنین جناب "فیاض" نیز که برنامه «اصلاح و پیشرفت » خود را برای تامین چهار هدف 1- حکومت صحیح 2- توسعه اجتماعی 3- حمایت از بخش خصوصی و 4- بازسازی زیرساختهای اقتصاد فلسطین، به مقامات کشورهای کمک کننده ارائه کرده است نیز با دریافت این اموال قوی تر می شود و پس از آنکه رئیس موقت یکماهه بود  اکنون پای ثابت همکاری با امریکا و اسرائیل می شود .

آیا حکومت صحیح اینست که بخشی از جامعه را از روند دموکراتیک و حقوق ثابت محروم کنند و آنها را به دست فقر و محاصره بسپارند و تنها نیمه دیگر تمام امکانات کشور را مختص خود کنند؟ به عکس تمام کشورها ،فیاض کارمندانی را که در خانه می نشینند و کار نمی کنند اکرام می کند و کارمندانی که همواره در محل کار خود حاضرند ، تنها بخاطر داشتن ریش بلند جزء دولت و اصلا جزء ملت به حساب نمی آیند و بعید است که چنین دولتی با گرفتن پول بیشتر به فکر مردم خود باشد .

حتی اگر این کمک مالی هیچ شرطی دربرنداشته باشد و طعمه نباشد ،شرایط حاکم بر کرانه باختری از جمله گذرگاه ها و پستهای بازرسی اجازه خواهد داد که این جامعه روی رشد و توسعه را ببیند ؟ آنها تنها به فکر حفظ امنیت مستعمره نشینان هستند و به این روش مردم کرانه را آرام کرده اند .

 این اموال که از لحاظ نظری باید به کل فلسطینیان برسد در واقع تنها سهم تشکیلات خودگردان و هزینه های اینجا و آنجای آن است و ابومازن که با حالتی متاثر از محاصره غزه و کودکان گرسنه بیگناه سخن می گوید و نزدیک بود که اشک رایس را درآورد ، نه خود و نه رایس هیچ یک نگفتند که این اموال چگونه به غزه و حماسی که از نظر تمام آنها مطرود است ،خواهد رسید .

برای خروج از شرایط فعلی دو را ه بیشتر نیست یکی گفتگوی فتح و حماس و از بین بردن شکاف موجود و دیگری حمله همه جانبه اسرائیل به نوار غزه و ریشه کن کردن تمام جبهه های مقاومت است که سناریوی اول بدلیل آنکه امریکا ،ابومازن را بین انتخاب اسرائیل و حماس مخیر کرد و ابومازن اسرائیل را برگزید هرگز عملی نیست و بنابراین سناریوی دوم ترجیح دارد و مساله موشکها نیز به ادعای باراک حل خواهد شد .

40 میلیارد دلاری که حکومتهای مصری در 20 سال گذشته دریافت کرده اند هزینه بیرون کشیدن پای خود از مساله فلسطین و صلح با اسرائیل بود و این اموالی که ابومازن دریافت خواهد کرد بهای عقب نشینی از حق بازگشت آوارگان وسرزمین اشغال شده فلسطنی و پذیرش مستعمره های اسرائیلی خواهد بود .

آنچه اکنون در حال رخ دادن است پیاده سازی توافقات سری است و نتایج پژوهشهایی است که با هزینه غربی ها در عملی کردن برنامه دو دولت و به دست موسسه(AIX) درباره چگونگی اجرای توافقات توسط دو گروه ،یکی اسرائیلی به ریاست پروفسور "ایری ایرنون" از دانشگاه بن گوریون و دیگری گروه فلسطینی به ریاست " صائب بامیه" نماینده وزارت اقتصاد فلسطین و تحت نظر پروفسور "گیلبرت بن حیون" از دانشگاه پول شیزان و بطور کامل با هزینه وزارت خارجه فرانسه به انجام رسیده است .

این تحقیقات در دست است و جزئیات هولناک آن درباره لغو حق بازگشت با استدلال عملی نبودن و برنامه ریزی 80 میلیارد دلاری برای اسکان آوارگان و پرداخت غرامت به آنان از جمله الطاف و کرامتهای امریکا به ملت فلسطین است که شاید بیعانه دست کشیدن از باقیمانده سرزمینها و آرمانهای فلسطین باشد !!!

 

د.م.پ/

 

 

 


نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa دوشنبه 86 آذر 5   ساعت 4:10 عصر

بازیابی ساختار موسساتی نقشهای کارکردی و چارچوبهای مبنایی خاص نظام جهانی معاصر به یکی از مهمترین و فوری ترین ماموریت ها و اولویتها در برنامه های عناصر فعال لوبی صهیونیستی بدل شده است و بر اساس اطلاعات بدست آمده از نیویورک و واشنگتن ،این بنگاه صهیونیستی در این راستا شاهد تلاش گسترده ماه گذشته جمعیتها و عناصر خود در امریکا بوده است .

انجمنهای لابی صاحب نفوذ صهیونیستی با برگزاری اجتماعی در یکی از ساختمانهای مقابل سازمان ملل ،همایشی بنام "‌غصب حقوق بشر : سازمان ملل متحد و عملیات شیطانی جلوه دادن اسرائیل " به اعتراض به موضعگیری سازمان ملل نسبت به جنایات رژیم صهیونیستی پرداختند .

بنا به اظهارات تحلیلگران و ناظران امور لابی صهیوینستی، این لابی برغم تمام قانونشکنی ها و حدگذرانی های نهان و آشکار خود اکنون جهانیان را به ظلم و ستم در حق یهود متهم می کند و تمام اعضای سازمان ملل را ظالمان بی بدیل برمی شمرد و در ارزیابی کور و اظهارنظری احمقانه در نشستی احمقانه تر به موضعگیری در برابر جهانیان می پردازند و گمان می کنند که جهان از پت پرده لابی صهیونیست خبر ندارد و تنها همین لابه های معصوم نمایانه شان را می بیند و می شنود .

در همایشی که در مقابل ساختمان سازمان ملل برگزار شد تنی چند از پروفسوران و سفیران و نمایندگان کنگره امریکا سخنرانی کرده و بر ضد 20 قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل بر ضد اسرائیل موضعگیری کردند و مسائل زیر را در مواجهه با سازمان ملل برای رژیم صهیونیستی حیاتی خواندند :

* سامی ستیزی : سخنرانان سازمان ملل را متهم کردند که به دشمنی و تنفر آفرینی بر ضد یهودیان اقدام می کند .
* صهیونیسم ستیزی : بر اساس این ادعا که سازمان ملل با حق یهودیان و همپیمانان آنان در تحقق آرزوهای ملی شان در فرایند "اجتماع" یهودیان پراکنده و پخش شده در سراسر جهان مخالفت می کند .
* معیارهای دوگانه : بر اساس این ادعا که سازمان ملل با همه رفتار یکسان و مشابهی ندارد و اسرائیل را به گونه ای دیگر در مواجهه با خود قرار داده است .

همچنین سخنرانان بر اساس اظهار نظرهای زیر بر شکل دادن اتهامات و دستاویزهایی بر ضد سازمان ملل تاکید کردند :
* از هم اکنون باید با سازمان ملل رفتار دیگری را پیش گرفت و بواسطه حملات منظم و فشار و اعمال نفوذ با رویکردهای ضد اسرائیلی آن مقابله نمود .

* هیئت اسرائیلی در داخل سازمان ملل از تبعیض و سوء برخورد رنج می برد .
* باید سازمان ملل را به سمتی سوق داد که دیگر تصمیم گیری بر اساس اکثریت آراء یک اصل نباشد ،چرا که اکثریت همیشه هم بر حق نیست .
* دبیرکلی و دبیرکل سازمان ملل وظیفه دارند که به این درک برسند که سازمان ملل طبیعت وساختاری بسیار خصوصی و موضوعی و پیچیده دارد و بنابراین باید روشی غیر از "اکثریت آراء" را برای تصمیم گیری ها و اتخاذ مواضع و تعیین رویکردها بکارگیرد .
* نباید به کشورهای جهان اجازه داد در اموری که به آنها مربوط نیست رای بدهند بخصوص آنکه بسیاری از کشورهای جهان در طول سالیان گذشته درباره امور مربوط به اسرائیل رای داده اند و کشورهایی همچون آسیایی ها و افریقایی ها نباید در مسائل مربوط به ما دخالت کنند .
* سازمان ملل باید کشورهای جهان را ملزم کند که بر ضد سامی ستیزی قوانینی وضع کنند و شورای حقوق بشر وابسته به این سازمان نیز باید این امر را در اولویتهای خود قرار دهد و پیش نویسها و گزارشهایی بمنظور تحریم و مجازات کشورهای مخالف با وضع قوانین ضد سامی ستیزی تنظیم گردد .
* سازمان ملل باید قطعنامه های گذشته خود که به جانبداری از فلسطینیان و ایرانی ها و لبنانی ها تصویب شده را لغو نماید .

سخنرانان صهیونیست در این همایش ادعا کردند که سازمان ملل طی سالها عملیات "منزوی سازی" را بر ضد اسرائیل پیاده کرده است و این عمل به صدرو قطعنامه ها و بیانیه های جانبدارانه ضد اسرائیلی انجامیده است و این عملیات دیگر قابل تحمل نیست .شرکت کنندگان نسبت به ادامه جریان ادعایی آنان در سازمان ملل هشدار داده و این امر را نهایتا نه به ضرر اسرائیل که به ضرر سازمان ملل و موجب منزوی شدن آن دانستند ،به نحوی که اسرائیل و هم پیمانان آمریکایی و اروپایی آن با عقب نشینی از حضور در سازمان به منزوی کردن آن خواهند پرداخت .
د.م.پ/

نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa دوشنبه 86 آذر 5   ساعت 4:10 عصر

هواپیماهای حامل روسای دعوت شده به کنفرانس پاییز یکی پس از دیگری همچون برگهای خزان بر زمین می نشینند تا با هول و ولع تر از همه جناب رئیس وارد ساحل زیبای مریلند شده و در دریای سرد پاییز تن غبارگرفته خود را اندکی بر آسودن خو دهد .
در حالی که جناب رئیس دستور فرموده اند تنها 8 ماه وقت داریم (دارند) که خواسته ها و انتظارات عملی شود ،نخست وزیر منحوس و غیرمترقی صهیونیستهای بی مادر سر تسلیم فروآورده که تمام فرمایشات حضرتعالی در دستور کار قرار خواهد گرفت و اکنون با تنفیذ و تفویض حضرتش فرصتی است که مذاکره ای شامل پیرامون قضایای فیمابین صورت گرفته و حقوق حقه ملت شریف استیفا گردد .
جناب رئیس بر متن طائره (سوار بر هواپیما) تاکید کرده که برای محقق کردن اهداف و آرمانهای ملت در تشکیل دولت مستقل به امریکا می رویم و 8 ماه هم بیشتر به آنها وقت نداده ایم . البته آنها باید از این فرصتی که من در اختیارشان گذاشته ام نهایت استفاده را ببرند و بلکه حتی سوء استفاده هم بکنند و بفهمند که این فرصت را به خاطر آنها پذیرفته ایم .
از سوی دیگر مقام منحوس نخست وزیری اسرائیل انشاءالله مخلوع (از مقام ژاندارمی اعراب) یعنی شخص ملوس اولمرت با خنده هایی زیرپوستی که نمی توانست جلوی آنها را بگیرد و احتمالا در دلش داشت از سادگی جناب رئیس منفجر می شد و می ترکید عرضه داشت که می شود در این دور از سری دورهای مذاکرات ،بطور شامل و کامل و شافی به مسائل پرداخت و ملت همیشه در صحنه و البته جناب رئیس بیدارخواب فلسطین را در خماری گذاشت و تا آنجا که ممکن است در آناپلیس بگردیم و با جناب رئیس بچرخیم شاید چیز دندانگیری به چنگ آید .
به هر حال این هم روز دیگری است از مذاکرات جناب رئیس و آقایان لابی دار (صاب لابی) در آمریکا که البته بدکی نیست و می صرفد که ما نانی بخوریم و همچنان بر نان جیره مان کره ای هم مالیده شود .البته آنها خودشان هم متوجه نیستند که ما بعنوان جناب رئیس ،خوب داریم از این کناره برای خودمان صفا می کنیم و همان بهتر که ندانند . شما هم چیزی نگویید بهتر است .
ملت به سلامت .
د.م.پ/

نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa دوشنبه 86 آذر 5   ساعت 4:6 عصر

سران اسرائیل بین ورشکستگی سیاسی و تکدی هویت

ناگهان رهبران راستگرای اسرائیل همچون سران چپگرا دریافتند در حالیکه با کشورهای عربی و سازمان آزادیبخش فلسطین در مذاکره بوده اند، تا چه حد نسبت به هویت به اصطلاح «دولت» خود غافل بوده اند . زمانی که رئیس جمهور امریکا نیت خود در برگزاری همایشی برای عملی کردن خواسته خود ! در برپایی دولتی فلسطینی در کنار اسرائیل و زندگی در امنیت و صلح این دو در کنار هم را ابراز داشت ،ناگهان هوشیاری همچون پتکی از آسمان بر سر صهیونیستها کوبیده شد .

پیش از امضای توافقنامه" کمپ دیوید " بین مصر و اسرائیل در سبتامبر 1978 و یا در پیمان صلح مصر و اسرائیل در ماه مارس 1979 و یا مذاکرات پیش از امضای پیمان "وادی عربه" بین اردن و اسرائیل در 1993 ، هویت «دولت» اسرائیلی در دستور کار مذاکرات قرار نداشت . در این مذاکرات و مانند آن مذاکره کننده اسرائیلی هیچگاه شرط اعتراف به اسرائیل به عنوان دولتی یهودی یا دولتی برای ملت یهود اشاره نکرده بود و به گمان نگارنده رهبران مصر و اردن چنین شرطی را نمی پذیرفتند و آن را در روابط بین دولتها از اصل و اساس نمی پذیرفتند .

حتی در مذاکرات پیش از "اوسلو"‌ و دیگر توافقنامه ها بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین نیز چنین موضوعی مطرح نشد و در نامه به رسمیت شناسی متقابلی که در زمان "یاسر عرفات" و "اسحاق رابین" انجام شد هیچ اشاره ای به به رسمیت شناختن اسرائیل بعنوان دولتی یهودی نشده است و یاسر عرفات در نامه ای نوشت : سازمان آزادیبخش فلسطین به حق زندگی اسرائیل در صلح و امنیت و نیز به توافق بر قطعنامه های 242 و 338 اعتراف دارد .

هویت دولت یهودی یا دولتی برای ملت یهود یا دولتی برای همه شهروندان یهودی و عرب هیچگاه مطرح نبود ،زیرا که امر مانوسی نیست که دولتی بخواهد بر سر هویت یا حاکمیت یا قانون اساسی خود مذاکره کند مگر اینکه در شرایط استثنایی دولتی زیر اشغال دولت بیگانه که بخواهد با زور آنرا پیش راند، قرار گیرد و شرایطی چون عراق امروز داشته باشد . اما دولت مستقل هرگز چنین خواسته ای ندارد و آنرا طرح نمی کند چرا که هویت و قانون اساسی و استقلال و حاکمیت را از امور داخلی خود می داند .

طی نشست سران "عقبه" که در جولای 2003 برگزار شد و ابومازن و اریل شارون و ملک عبدالله دوم پادشاه اردن و جرج بوش در آن حاضر بودند ،بوش در سخنان خود به این موضوع پرداخت ولی نه بخاطر طرح آن در دستور کار برنامه ای سیاسی یا مذاکراتی بلکه تنها بمنظور اثبات اینکه موضع دولتش بیش از هر دولت امریکایی به مواضع راستگرایان و راستی های تندروی اسرائیل نزدیک است .

بوش در این نشست اظهار داشت که برای تشکیل یک دولت دموکراتیک فلسطینی که در صلح کامل با اسرائیل زندگی کند این است که امنیت و پیشرفت دولت اسرائیل به عنوان "دولتی یهودی " روندی رو به جلو داشته باشد .
این اظهارات یک موضع سیاسی بود که هیچ کس در آن زمان فکر این را نمی کرد که این موضع درست پیش از همایش صلح بعدی به عنوان شرط مذاکراتی مطرح شود که سران احزاب سیاسی یا کمیسیونهای مختلف کنیست اسرائیل در مطرح کردن آن نزد مذاکره کننده فلسطنیی بر یکدیگر پیشی بگیرند یا بخواهند از آن بعنوان چوبی لای چرخ مذاکرات صلح یا وسیله ای برای فرار از بایدهای مصالحه استفاده کنند .

پیش رو نهادن هویت دولت و مطرح کردن آن بعنوان شرطی برای آغاز حرکت فرایند سیاسی و مذاکرات جدی برای دستیابی به راه حل سیاسی درگیریها یا شرطی برای تایید هرگونه توافقی درباره راه حل نهایی هم اکنون کالای رایج بازار سیاست اسرائیل است . همانگونه که اکنون تب مسابقه اعضای کنیست اسرائیل در طرحهایی که به بهترین نحو حاکی از ورشکستگی سیاسی آنان است و سران احزاب در درون جامعه اسرائیل و سران تشکلهای پارلمانی در داخل کنیست اسرائیلی به درون گرداب آن کشیده می شوند نیز در اوج قرار دارد .


طرح قانون مربوط به ایجاد تغییرات در قدس که در کنیست اسرائیل مطرح شده و وجود 80 رای از 120 رای موجود را برای هرگونه تعدیل و تغییر در وضعیت یا مرزها یا اختیارات شورای شهر آن شرط کرده است نیز از همین مقوله است . همچنین از این مقوله است طرح "شهروندی" که از سوی "دیوید روتیم" از تشکل پارلمانی لیبرمان مطرح شده و بر اساس آن حق شهروندی تنها مخصوص کسانی است که پایبندی و وابستگی خود را به « دولت » اسرائیل اعلام کرده و برای خدمت به آن آماده باشند که البته مشخص است که نتیجه این طرح درباره اعراب داخل چه خواهد بود . حزب لیبرمان تاکید کرده است تنها کسانی از حق شهروندی و امتیازات آن برخوردارند که مخلص بودن خود را نسبت به دولت اسرائیل و ارزشها و نمادهای آن بعنوان دولت یهودیان ابراز کرده و عملا نشان دهد .این حز ب به همراه دیگر احزاب اسرائیل در اقدامی تازه تز از طرف مذاکره کننده فلسطینی خواسته است که رژیم صهیونیستی را بعنوان پیش شرط هر مذاکره یا مصالحه ای دولت دموکراتیک یهود بداند و در گامی دیگر کنیست نیز متن اولیه لایحه قانونی را تصویب کرده که بر اساس آن کسی که فقط به کشور مخالف و دشمن سفر کند حق کاندیدا شدن برای انتخابات را نخواهد داشت .

"اولمرت"،"باراک" و پیش از آنها "نتانیاهو" نیز از این شرایط افلاس و ورشکستگی سیاسی برکنار نبوده اند .ایهود اولمرت اعتراف مذاکره کننده فلسطینی به اسرائیل را بعنوان دولتی یهودی و بعنوان میهن ملی یهودیان شرط و نقطه آغاز هرگونه مذاکره ای دانسته و پایان آن را پایان درگیری ها و مطالبات برشمرده است . "ایهود باراک" رئیس حزب کار و وزیر جنگ کابینه اولمرت نیز در همین چارچوب حرکت می کند .اما "نتایناهو" رهبر حزب لیکود با "ایحود لیئومی" و" اویگدور لیبرمان" و احزاب " اسرائیل بیتنا" و "شاس" تماسهایی برقرار کرده تا بتواند طرح قانونی کردن وجوب اعتراف به اسرائیل بعنوان دولت یهودیان را در مجلس مصوب کند .

هدف از به سطح آوردن این موضوع بر کسی پوشیده نیست . این امر یک تشویش آفرینی سیاسی و چوبی لای چرخ مذاکرات است که البته ابعاد دیگر و پیامدهای خطرناکتری نیز دارد ،چرا که اعتراف طرف فلسطینی به اسرائیل بعنوان یک دولت یهودی و یا آنگونه که لیبرمان مهاجر تازه وارد از روسیه می خواهد ،اقتضای آن خواهد داشت که فلسطینی ها بخاطر اعمالی چون مخالفت و مقاومت در برابر طرحهای مستعمره سازی و یهوی سازی قدس و فلسطین بدست انگلیسی ها پیش از ورود یهودیان که از آنها سر زده ، از ملکه بریتانیا و روح آرتور بالفور و جنبش صهیونیسم و آژانس یهود نیز عذرخواهی کنند .همچنین بشکلی منطقی می طلبد که فلسطینیان را که همچنان بر سرزمین خود و در دولت اسرائیل زندگی می کنند بعنوان غریبه ها و اقلیت هایی نگاه کنیم که حقوقشان در حال بررسی و سرنوشتشان نامعلوم و معلق در فضاست . این تصور همچنین مستلزم آنست که مقوله انتقال و مهاجرت خود خواسته یا اجباری را بار دیگر مطرح کنیم و نیز تمام تصمیمات و قطعنامه های سازمانهای قانونی جهان درباره فلسطین همچون قطعنامه 194 را نادیده گرفته و شاید ملت فلسطین مجبور شوند با پرداخت غرامتهایی به اسرائیلی ها به روشی که آلمان به اسرائیل پرداخت ،خود را از اتهامات بری کنند .

این بیداری و هوشیاری ناگهانی درباره هویت دولت و طرح لایحه هایی برای قانونی کردن آن در کنیست ،تنها شاخص ورشکستگی سیاسی، که حیات سیاسی اسرائیل در رابطه با تلاشهای خود از آن رنج می برد نیست . تلاشهایی برای براه انداختن جریانی سیاسی در همایش پاییز که در ضمن مذاکرات آن بتوان شرایطی برای خروج از خندق تاریک به افقهایی گسترده تر را فراهم کرد که مجال رها کردن جامعه اسرائیلی از دست وپا زدن در حالت تناقض بین دولتی در اوج اساطیر و دولتی دموکراتیک که از مدتها پیش وارد انقلاب علمی تکنولوژیکی شده را برای سران اسرائیلی بعنوان مدخلی به راه حل موسوم به " دو دولت " که در آن طرفین بدون پیمال شدن حقوق قانونی که تصمیمات و دستورات محافل قانونی جهان آنرا تضمین کرده و بدان رای داده اند ،در امنیت و آرمامش بسر برند؛ فراهم کند .

هویتی که سران اسرائیل در یک قدمی همایش آناپلیس آنرا به مساله ای ایدئولوژیکی تبدیل کردند که تنها مورد از موانع سر راه تلاشهای مصالحه نیست بلکه بسیاری موانع دیگر هم هست که سران اسرائیل در همدستی با دولت امریکا آنرا تولید می کنند و بر سر راه می نهند : همچون بهانه امنیت اسرائیل و ربط دادن تمام التزامات اسرائیل به نوع کنش فلسطینی ها در تعهد به التزامات خود طبق بند اول نقشه راه ، که نوعی حق وتو برای اسرائیل فراهم می کند و بر اساس آن می تواند در هر لحظه تمام توافقها را در حد موانع امنیتی و برچیدن یا حفظ آنها متوقف سازد .همچنین مستعمره سازی و کانونهای مستعمراتی و دیوار نژادی حایل و مسائل مربوط به آن نظیر تعویض اراضی و شاید ساکنان نیز از دیگر مواردی است که طرف فلسطینی را مجبور می کند به دولت سلول و حصار اسرائیل رضایت دهد و هرچند که می داند این دولت عمر چندانی نخواهد داشت .

ایهود اولمرت وقتی از روابط بسیار ویژه امریکا با اسرائیل سخن می گوید و از مراقبت و حمایت کامل امریکا از اسرائیل بحث می کند کاملا برحق است چرا که به گفته او امریکا دو ثروت مهم را در اختیار اسرائیل گذاشته است :اولی نقشه راه در سال 2003 و دومی در نامه بوش به شارون در سال 2004. ولی او فراموش کرد که ثروت سوم را که همان هویت دولت باشد را ذکر کند که این را هم بوش در سخنرانی جولای 2003 به اسرائیل ها هدیه کرد .

با این حال مقاله ای از روزنامه صهیونیستی " یدیعوت آحرونوت " به دستم رسید که نویسنده اسرائیلی " عاموس کرمئیل " در آن نوشته است :« هیچ دولت محترمی نیست که هویت خود را گدایی کند»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به قلم : "تیسیر خالد" عضو شورای اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین و عضو دفتر سیاسی جبهه دموکراتیک
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
د . م . پ /

نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa چهارشنبه 86 آبان 30   ساعت 3:1 عصر

هشدار برادر ناتني به مردم لبنان نسبت به ترفند و حيله برادر کوچکتر  

 

"بهاء الدين حريري" فرزند "رفيق الحريري" نخست وزير ترور شده لبنان با ارسال نامه اي به  شخصيتهاي لبناني هشدار داد که بسبب عصيانگري و خودکامگي برادرش سعد و همپيمانان او "سمير الجعجع" و " وليد جنبلاط" لبنان در معرض فتنه و آشوبهاي بزرگ قرار گرفته است .

پس از ارسال نامه بهاءالدين به شخصيتهاي برجسته لبناني ،بمنظور جلوگيري از انتشار آن "سعد الحريري" فورا دستور داد که اين نامه را مسکوت گذاشته و درباره آن بحثي نشود .

متن نامه بهاء الدين الحريري به شرح زير است :« اي اهالي لبنان و شما اي ياران رفيق الحريري ! سلام بر شما و بر شهيدما و شما "رفيق حريري" که درود خدا بر او باد . بيش از يک سال و نيم دلسوزانه شما را هشدار دادم که برادرم "سعد الدين" لبنان را بسوي تباهي و نابودي خواهد راند نه بخاطر آنکه او نسبت به کارهايش آگاه است بلکه بجهت پيروي کورکورانه از گروهي مزدوران و خائنان نظير "فؤاد" و "هاني" و "جرج"  و "داوود" و ديگراني که رفيق الحريري آنها را همچون خارهايي گرد جريان خود کاشته بود چرا که آنها خارهايي هستند که براي باغ مفيدند اما اکنون اين خارها بر ضد بوستان شوريده اند و با رفتن رفيق حريري جاي گلها را گرفته اند .

 

اين جنگ است .آري ، اين جنگي است که سعد لبنان را با کمک رايس و بازيچه دست او " فؤاد سنيوره" بسوي آن رانده است . از شما اهالي لبنان و دوستداران حريري خواهش مي کنم که از اين فتنه بگريزيد و به وحدت روي آوريد ،شيعيان دشمن شما نيستند بلکه اسرائيل است که دشمن شماست .ماروني دشمن شما نيست و سني مخالف شما ،دشمن شما نيست ،بلکه اسرائيل است که دشمن همه ماست .

 

اي فرزندان ملت و اي دوستداران رفيق الحريري از شما مي خواهم که از فتنه بگريزيد و اگر نياز بود که بجنگيد ،بگوييد فواد سنيوره فرزندش محمد (ميلياردر جديد و صاحب شرکتهاي اينترنت و موبايل و شريک کريم مروان حماده ) را براي جنگ بفرستد ،اگر سعد بر جنگيدن اصرار کرد بگوييد "هاني حمود" و برادر زنش " هاني العضم" را بفرستد  و فرزندان کساني که از سفره حريري لقمه برچيدند و آنگاه خون او  را به " ولش" و " اولمرت" فروختند . بگوييد فرزندان " گاليري دياب" بجنگند يا " وسام الحسن" دوست نزديک فرماندهان موساد و شين بيت که از مزدوراني که ارتباطي با رفيق الحريري نداشتند ، نيروهايي شبه نظامي و کماندوهايي تشکيل داد که همچون "جيش لحد " اهدافي کينه توزانه بر ضد عروبت لبنان داشت .

 

اي فرزندان بيروت و طرابلس و بقاع و شمال و جنو ب و حومه ها ،اي فرزندان شياح و طريق الجديده ،اي فرندان صيدا و محله صيدا همچون علي و عمر رضوان الله تعالي عليهما باشيد . آيا عمر نگفت که " مساله اي پيش آمد کرد که در آن اباالحسني نيست (ابوالحسن کنيه امام علي ،منظور حلال مشکلات و مرد صاحب درايت و انصاف)" ؟؟ پس همه بگوييد که اگر سوريه نباشد تن من مباد و همه ما مسلمان و مسيحي و سني و شيعه و از هر طايفه اي با هم و متحد هستيم . اي مردم کشورم ،اي اهالي لبنان !سلاح خود را به ارتش تحويل دهيد . از سعد حقوق بگيريد اما بخاطر او و به امر او يکديگر را نکشيد .شما و فرزندانتان بميريد تا محمد سنيوره بماند و در موناکو با پولهايي که پدرش فؤاد ،محبوب دل بوش و رايس از شما ربوده ،بولينگ بازي کند ؟ واي بر بازي روزگار ! اي برادران من کسي که در لبنان بر ضد برادر لبناني اش سلاح حمل کند به حق که سلاحش را بروي رفيق الحريري گرفته و مي کوشد از فاش شدن حقيقت پيرامون عاملان قتل او جلوگيري کند .

 

 

متحد باشيد و من نيز با شما خواهم بود تا به ياري خدا يکديگر را ديدار کنيم . باور نکنيد که مقاومت خطري بر ضد شماست .چرا زماني که فرزندان شما و زنان سرکش مزدور در صفحه تلويزيون که رفيق همواره مي خواست تنها آيينه محبت و زندگي باشد و سعد و فؤاد آنرا به شبکه عربي اسرائيلي ها بدل کردند ،حسن نصرالله را ناسزا گفتند ،او به شما حمله نکرد .

هرگز هرگز فرزند رفيق حريري نيست آنکه با مردي مي جنگد که نزد من و خانواده سوگند ياد کرد که قاتل حقيقي رفيق الحريري را در صورت اثبات امر خواهد کشت ولو اينکه فرزندش باشد . به خدا سوگند فرزندان رفيق الحريري نيستيد اگر با کسي بجنگيد که اسرائيل را شکست داد و پيکر رفيق حريري را با مبارزه اي که آميزه اي از ديپلماسي قهرمان شهيد لبنان "رفيق الحريري" و حکمت و سعه صدر قهرمان مقاومت "حسن نصرالله " بود، بهنگام بازگشت اسيران و پيکر شهدا از شدت فخر به لرزه در آورد  .

اما به شيوخ مفتي بزرگوار ... بايد بگويم که از خدا بترسيد در حق خون مردم و رفيق حريري و فتنه را به قدرت خود خاموش کنيد .به "عماد سليمان" فرمانده ارتش نيز مي گويم که ما در هزار جنگ نظامي همه حامي توايم ولي نه در حتي يک جنگ داخلي . با قدرت خود همه فتنه گران و همه کساني که دوست دارند لبنان در آتش فتنه بسوزد را نابود کن .تنها تويي ضامن استقلال وطن پس در از بين بردن خائنان و تفرقه انگيزان هيچ ترديدي نکن .

به فرماندهان حقيقي جريان آتي نيز ميگويم ..به "مهيب عيتاني" و " الفضل شلق" و به وجدان بيدار وزير " طباره" مي گويم که اين روزها روز وفاداري به رفيق است و شما بهترين رفقاء ،از پاي ننشينيد و نگران نباشيد که ديدار نزديک است .و  سرانجام به سرور مبارزان و به دوست رفيق الحريري "ابوالبهاء" مي گويم که تو با عمامه خود لبنان را حفظ کردي و ما با خون "رفيق" از لبنان حمايت خواهيم کرد تا روز ديدار .

 

بردار شما : بهاء الدين رفيق الحريري

 

 

 

د . م . پ /

 

 


نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa چهارشنبه 86 آبان 16   ساعت 1:14 عصر

 

آناپليس .. و احزاب راستگراي اسرائيل

 

نشست آناپليس که در ماه نوامبر جاري برگزار خواهد شد براي احزاب راستگراي اسرائيل بسياري تناقضات و منافع را به ارمغان آورده است .

ايهود اولمرت ،نخست وزير صهيونيستي خواهان توافقي با فلسطينيان است که نوعي شاهکار سياسي در برابر شکست نظامي سال گذشته اش باشد ."تسيبي ليوني"  وزير خارجه اسرائيل و " حاييم رامون" معاون اولمرت نيز که تلاش دارند با فشار بر اولمرت او را به ضرورت دستيابي به توافقنامه اصول مذاکرات براي حل نهايي اقناع سازند ،از همين رويکرد تبعيت مي کنند . اما در مقابل شريک اصلي حزب کاديما که حزب کار باشد همواره مترصد تحرکات سران رژيم صهيونيستي  براي توافق بر مسائل حل نهايي هستند ،امري که "ايهود باراک" رهبر عودت کرده حزب کار به عرصه سياست که سخنان ناپلئوني بر زبان مي آورد ، هرگز آنرا نفي نکرده است بلکه بارها بي ميلي و مخالفت خود را نسبت به اين همايش که به نظر او بي نتيجه خواهد بود را اعلام کرده است .

 

به نظر هدف باراک بر کسي پوشيده نيست . او مردي است که بزرگترين حزب چپگراي اسرائيل را رهبري مي کند و هرگونه دستاورد سياسي در مقابل فلسطينيان در اين مرحله امتيازات را حريف مبارزه جوي او " اولمرت" خواهد داد .بنابراين باراک پيوستن به حکومت فعلي و بخصوص ملحق شدن به وزارت جنگ را پذيرفت تا برخي دستاوردهاي ميداني را پيش از جدا شدن از حکومت و رقابت براي دستيابي به رياست در انتخابات آتي ،براي خود محفوظ دارد و اکنون نيز با پيشنهاد کاستن از حجم برقي که غزه را تغذيه مي کنند در اين جهت گامي برداشته است .

 

نبود يک رقيب جدي براي باراک در داخل حزب کار نيز عاملي ديگر براي موفقيت هاي آتي باراک است چرا که "عامي ايالون" با گرفتن پست وزارت به کابينه اولمرت پيوست و " عمير پرتز" نيز هنوز تاوان حماقتهاي گذشته را مي پردازد و " فؤاد بن اليعزر" نيز که به نظر نگارنده قويترين مرد حزب کار است براي دفاع از باراک جانفشاني مي کند و سنگ او را به سينه مي زند .

اما ديگر احزاب همپيمان با کاديما در نگاه اول به نظر مي رسد که هرگونه توافق با فلسطينيان را رد کنند .يعني احزاب " اسرائيل بيتنا" به رهبري ليبرمان و حزب متدينان شرقي يعني " شاس" به رهبري  "ايلي يشاي" و مورد حمايت خاخام " عوفاديا يوسف" نيز با توافقها مخالفت کامل دارند .

 

اما از آنجا که سياست اسرائيل بر اساس ادبيات منافع و نه اصول و ارزشها پايدار است ،چند هفته پيش ليبرمان با عقب نشيني از چند منطقه اشغالي از شرق قدس موافقت کرد  و امروز طرح قديمي خود که هدف آن مبادله برخي مناطق عربي داخل اسرائيل با شهرکهاي صهيونيستي داخل کرانه باختري است را رو کرده است .

 

به نظر نگارنده هرگز نتوانست صداي خود را بالا ببرد و نتوانست در مقابل ديدارهاي مکرر اولمرت با ابومازن کاري کند که ثبات حکومت اولمرت را به خطر اندازد که علت آن اموال بسيار زيادي است که بدست انجمنهاي حمايت از فراخواني و مهاجرپذيري به اسرائيل مي رسد و براي روسيان تازه وارد هزينه مي شود .

 

حزب شاس نيز که بين اسرائيلي ها به حزب " بي خدا" معروف است ،براي مشارکت در هر حکومتي که اموال و هدايا را در اختيار آن قرار دهد و معاملات تجاري را براي حمايت از جايگاه حزب در ميان يهوديان متدين در اختيار آن بگذارد ،آماده است . اما حزب ديگر که حزب " بازنشستگان " باشد به قول مثال معروف « نه سر پياز است و نه ته پياز» به هيچ مساله بيرون حزبي کاري ندارد و اوضاع داخلي به اندازه کافي آنرا گرفتار کرده است .

 

بنابراين با تحليل احزاب چهارگانه تشکيل دهنده کابينه اسرائيل دريافتيم که اولمرت و هرچند نه براي امضاي توافقنامه هاي حل دائم ولي مي تواند بمنظور اعطاي بخش کوچکي از برگه هاي اختيارات و رشوه هاي سياسي قابل پرداخت در جهت کسب محبوبيت مردمي بيشتر به همايش برود و بخصوص اينکه او به همراه عقابهاي حزب  راستي به امريکا مي رود نه همچون "اسحاق رابين" که با کبوترهاي صلح روانه نشست شد .

 

اين تناقض عجيب و منافع شخصي متعدد در حکومت فعلي است که سبب اين حالت ارتجاعي شده است و بنا به

گفته بن اليعزر :" قدرت اين حکومت در ضعف عناصر حاضر در آن است " .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

د. م . پارسايي


نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa چهارشنبه 86 آبان 9   ساعت 11:45 صبح

رئيس جمهور جديد آرژانتين از نگاه اسرائيل

با انتخاب "کارلوس منعم" آرژانتيني سوري الاصل در سال 1989 به رياست جمهوري آرژانتين روابط اين کشور با رژيم صهيونيستي  محکمتر شد و بيشتر مقامات دولتي را يهوديان تشکيل دادند . در دوران رياست اين رئيس جمهور دو حادثه بزرگ رخ داد که يکي انفجار سفارت اسرائيل در بوئينس آيرس به سال 1992 بود و ديگري انهدام مقر اقليت يهودي آرژانتين در سال 1994 که البته انگشت اتهام هر دو طرف بسوي ايران کشيده شد و همکاري هاي طرفين براي يافتن جنايتکاران بشدت افزايش يافت .

پس از سالها تحقيق يک آرژانتيني ادعا کرد که بر اساس اسنادي کشف کرده است که ايران در پشت پرده اين جريانات ايستاده است و از اين رو دولت آرژانتين از پليس اينترپول درخواست کرد که دستور دهد مضنونين دستگير شوند و اين سازمان درخواست را پذيرفت .

سفارت اسرائيل در آرژانتين هرساله با حضور شخصيتهاي بلندپايه آرژانتيني ضمن بزرگداشت کشته شدگان انفجارها اعلام همبستگي و همکاري مي کنند و براي نمونه ليوني در دوازدهمين سالروز انفجارها اسرائيل و آرژانتين را حاميان ارزشهاي آزادي خواهي و دموکراسي و شريک جنگ بر ضد تروريسم جهاني خواند .

اما نگاه تل آويو به " کريستينا کرشنر" اولين زن رئيس جمهور در آرژانتين چگونه است ؟ تلويزيون اسرائيل در گزارشي جزئيات اين موضوع را آشکار کرده و مي گويد : روابط او به اسرائيل بسيار خاص بوده و با اقليت يهوي در داخل آرژانتين و خارج آن همکاري خوبي دارد و اين در حالي است که اقليت يهوديان آرژانتيني اقليت کوچکي نيست و تنها در 6 سال گذشته بيش از 35000 يهودي از اين کشور به اسرائيل آمده است .

"موتي کرشن" نويسنده اسرائيلي درباره بدست گرفتن قدرت توسط اين خانم آرژانتيني دوست يهود مي گويد : جهان زيباتر خواهد شد ،چرا که در آرژانتين خانمي بر سر قدرت آمده که با يهوديان روابط بسيار خوبي دارد ،هرچند که همسر او يعني رئيس سابق نيز با يهوديان رابطه خوبي داشت ولي همسرش نسبت به مسائل مربوط به يهوديان بي باک تر بوده و کاملا متقاعد مي باشد که کمک به يهود يک وظيفه است . اين نويسنده مي افزايد که آرژانتين با جثه سياسي و امکاناتي که دارد مي تواند بشکلي خاص به اسرائيل و به شکل عام به يهوديان جهان با چهره باز و آغوش گشوده تري رو کند گرچه که روابط امروز هم بد نيست .

وي مي نويسد : شايد هم احتمال داشته باشد اين خانم رئيس جمهور در اقداماتي دراماتيکي نسبت به اسرائيل و يهود بخصوص در رابطه با مبارزه با تروريسم فلسطيني و عربي و اسلامي – به زعم وي – از خود تحرکي نشان دهد ،چرا که اين خانم پيش از اين با کشته شدگان عملياتهاي مبارزان فلسطين و تمام کشته شدگان يهودي عملياتهاي تروريستي و انفجاري بر ضد موسسات و منافع يهودي ابراز همدردي کرده است .

اين نويسنده مي افزايد : در امريکا نيز احتمال آن هست که " هيلاري کلينتون"‌ دوست قديمي يهوديان با پيروزي بر رقباي خود در انتخابات رياست جمهوري ،روابط اسرائيلي امريکايي را بخصوص در زمينه انساني به حداعلي برساند چرا که روابط امنيتي ،اقتصادي ،نظامي ما با دولت بوش بسيار خوب و ايده آل است ولي بهر حال در کنار هم قرار گرفتن کلينتون و کرشنر مي تواند خون تازه اي به اسرائيل تزريق کند .

م.پ/

 


نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa چهارشنبه 86 آبان 9   ساعت 11:24 صبح


نظرات شما ()

نویسنده: nehad parsa چهارشنبه 86 آبان 2   ساعت 1:22 عصر

این قصه دیگر تنها در حد یک قصه نیست که از منابع خارجی نقل شود بلکه به مجموعه ای از اطلاعات قطعی و هماهنگ بدل شده که می توان از طریق آن به سناریویی دست یافت که برخی می کوشند آنرا انکار نمایند : امریکا برنامه دیرینه تبدیل لبنان به یک پایگاه نظامی امریکایی در منطقه را از سرمی گیرد .
اطلاعاتی که از چند منبع و از طریق چند واسطه به دست آمده نشانگر آن است که این طرح در مراحل اجرایی است و اگر پایگاه هوایی قلیعات بدلایل چندی کانون توجه امریکا باشد ،این بدان معنا نیست که سیستم نظامی گری امریکا به مناطق دیگر لبنان نمی اندیشد تا لبنان را به یک مستعمره نظامی تبدیل نماید .
بسیاری از ناظران و کارشناسان امور سیاسی همه آنچه را که در عرصه سیاسی لبنان انجام شده و می شود را مثل همیشه در چارچوب این "رغبت حریصانه امریکا" قابل ارزیابی می دانند ،به نحوی که می توان گفت محرک اصلی همه تحولات نظامی و سیاسی که سرزمینهای لبنانی شاهد آن بوده اند نتیجه مداخله های طرف دومی غیر از امریکا در برنامه بزرگ و استراتژیک تبدیل لبنان به سکوی حرکت امریکا بسوی دیگر مناطق منطقه بوده است .
تحرکات و مواضع برخی نیروهای داخلی لبنان که گمان می رود با رضایت و انتخاب خود و با نگاهی راهبردی و یا بصورت جبری و بناچار و بمنظور حفظ وجود سیاسی یا حتی مادی خود ،جزئی از این برنامه باشند نیز در چارچوب همین طرح کامل امریکایی قابل بررسی می باشد .
سخن از این پایگاه جدید امریکایی نکته جدیدی نیست و شاید بتوان به شایعات گسترده ای اشاره کرد که یک روز پس از ترور "رفیق حریری" رئیس دولت لبنان در 14 فوریه 2005 منتشر شد .بدین معنی که وی از همداستان شدن با این برنامه امریکایی سرباز زده بود و پیش از ترورش بدلیل خطرات بسیاری که این طرح برای اوضاع لبنان داشت مخالفت صریح خود با آن را به اطلاع امریکایی ها رسانده بود و شاید بهمین دلیل ترور شد .
در آن زمان با توجه به جو سیاسی و رسانه ای پرفشاری که بر گرده مردم لبنان سنگینی می کرد تا ذهن ایشان را به سوی یک جهت خاص در عملیات ترور و عاملان آن سوق دهد ،کسی به این مورد توجهی نکرد ولی امسال این موضوع با توجه به معلوماتی که از چند منبع و از چند جهت بدست آمد و بخصوص پس از حوادث اردوگاه نهرالبارد که به گفته کارشناسان عملیاتی برای پاکسازی منطقه فرضی پایگاه امریکایی با همکاری افرادی در داخل اردوگاه و تسهیل کنندگان ورود به آن ، بوده است ؛ این مساله باز هم به سطح بازگشت .
"واین مادسن" افسر سابق دستگاه اطلاعاتی امریکا تاکید می کند که یکی از اهداف اساسی امریکا از برپاکردن فتنه اردوگاه نهر البارد این بود که از آن بعنوان بهانه و پوششی برای بازکردن جایی برای نیروهای امریکایی و نیروهای ناتو باز شود تا پایگاه هوایی قلیعات در نزدیکی شهر طرابلس باهمکاری دولت لبنان بعنوان سکوی پرتاب امریکا بکار گرفته شود .
این افسر امریکایی در سخنانی که چندین روزنامه عربی آنرا به چاپ رساندند می افزاید : پایگاه قلیعات در لباس جدید خود بعنوان مقر فرماندهی نیروهای واکنش سریع پیمان ناتو و اسکادران بالگردها و واحدهای نیروهای ویژه بکارگرفته خواهد شد و نیز بعنوان پایگاه آموزشی نیروهای ارتش لبنان و نیروهای امنیتی زیر نظر امریکا استفاده خواهد شد .
برخی منابع دیگر این اطلاعات را با دیدارهای مکرر هیئت های نظامی امریکا از منطقه فرودگاه قلیعات مرتبط دانسته که چندین روزنامه امریکایی درباره آن گفته بودند امریکا قصد دارد از آن بعنوان یک پایگاه جوی امن در محیطی غیرمتخاصم ( در صورت برچیده شدن اردوگاه نهر البارد ) استفاده کند که از حومه شرقی بیروت تا مرزهای شمالی سوریه امتداد داشته باشد .
روزنامه لبنانی "الدیار" به نقل از گزارشگر خود در پاریس نوشت که رهبران پیمان آتلانتیک شمالی "ناتو" بالاخره پس از 2 سال تردید با دستور مستقیم امریکا تصمیم گرفتند که لبنان را نیز در بین کشورهای واقع شده در سواحل افریقا که پایگاه های نظامی هوایی در آنها برپا می شود ، بگنجاند .
نکته قابل توجه این خبر منتشره در 15 آوریل 2007 یعنی پیش از رویدادهای نهرالبارد جزئیات آن است که تاکید می کند ستاد مشترک ارتشهای عضو پیمان ناتو متوجه شدند که برپایی یک پایگاه هوایی در فرودگاه قلیعات در نزدیکی مرز لبنان با سوریه اهمیت بسیار زیادی دارد چه رسد به اینکه این منطقه بعنوان منطقه ای وسیعی برای تمرکز نیروهای ویژه واکنش سریع بکار رود !
یک هیئت نظامی امریکایی – آلمانی –ترکی در منطقه عکار سفری تحقیقاتی داشت و در گزارشی که به مقر پیمان ناتو در بروکسل ارائه کرد نوشت که برپایی پایگاه نظامی در این منطقه محروم به رشد و پویایی اقتصادی آن کمک می کند و به محض ورود نیروهای آتلانتیک همچون روستاها و شهرهای جنوبی که با ورود نیروهای فوریت بین الملل گرچه بصورتی پنهان و سطح پایین به رونقی دست یافتند ، با رشد و پیشرفت خوبی مواجه خواهد شد .
تهیه کنندگان این گزارش معتقدند که تمرکز بروی بخش مالی و انعکاس مثبت آن بر اهالی منطقه بی شک دولت لبنان را در کسب توافقها و جلب نظر افراد یاری می کند تا بتواند اجازه ورود این نیروها را بدون مخالفت جهات داخلی صادر کند ،هر چند که نام آنرا "مرکز بین المللی آموزش ارتش لبنان و دستگاه های امنیتی" بگذارد .
پیش از آن در 23 مارس 2007 روزنامه "الاخبار" درباره "کارگاه ترمیم و اصلاحی که در پایگاه هوایی قلیعات در دشت عکار برای ساکنان این پایگاه که در طول جنگ 33 روزه با اسرائیل مورد هجوم هوایی قرار گرفته بودند ،برپا شده است " خبر می دهد و می نویسد که کامیونها و بولدزرها در حال پر کردن و صاف کردن حفره های بزرگی هستند که در اثر برخورد موشکهای اسرائیلی بوجود آمده بود و در ورودی غربی فرودگاه نیز فعالیتهای دیگر می کردند .
این روزنامه همچنین به نقل از منابع آگاه می نویسد: حرکت آشکار هیئتهای نظامی و امنیتی کشورهای غربی و بخصوص پلیس فدرال و گمرکهای آلمان در منطقه مرزی بین العبودیه و العریضیه که به تمام مناطق شمالی در مرز با سوریه بطول 90 کیلومتر گسترش یافت و علاوه بر آن اجتماعی که در پایگاه قلیعات برگزار شد و گروه آلمانی و افسرانی امنیتی از لبنان را دربرگرفت و مانوری که با مهمات جنگی در میدان تیر پایگاه قلیعات با حضور گروه امنیتی امریکا طی چند ماه برگزار شد ،نشانه حضور نیروهای بیگانه در لبنان بوده و می پرسد : این تحرکات به چه منظور است و گامهایی که در پی آن در ارتباط با درگیری ها و کشمکشهای موجود برداشته خواهد شد چه در داخل لبنان و چه در سطح منطقه ای چه اهدافی را دنبال می کند ؟
پس از تمام این استفهام ها و اطلاعات ،خبر یقینی از منبع اصلی فاش شد ،چه آنکه سایت اطلاعاتی اسرائیل "دبکا" در چهاردهم همین ماه اعلام کرد که در منطقه قلیعات واقع در مناطق شمالی لبنان و در فاصله 120 کیلومتری دمشق که در واقع یک منطقه استراتژیک برا ی ایران و سوریه است ،یک پایگاه نظامی امریکایی برپا خواهد شد .
این تارنمای اینترنتی اسرائیلی می افزاید : این پایگاه هوایی امریکایی در 35 کیلومتری طرطوس و اولین پایگاه دریایی سوریه و مرکز فرماندهی روسیه در منطقه مدیترانه واقع شده و تاکید می کند که هر هواپیمایی که در این پایگاه فرود می آید در مسافت چند دقیقه ای از کارخانه های اسلحه و موشک سازی مشترک ایران و سوریه در دو شهر حمص و حماة قرار خواهد داشت .
این پایگاه از منابع اطلاعاتی نقل می کند که تغییرات ریشه ای در سیاست دولت جرج بوش در قبال لبنان بواسطه مشاوره هایی که در پنتاگون و شورای امنیت ملی امریکا و در نتیجه سخنان آدمیران "ویلیام فالون" فرمانده ارشد نیروهای امریکایی با رهبران دولتی در 26 جولای 2007 در بیروت انجام شد ،صورت گرفت .
این تارنما همچنین اشاره دارد به اینکه این رویکرد نو با از هجوم هوایی 6 سپتامبر اسرائیل به سوریه مورد تاکید قرار گرفت به نحوی که این امر پس از 25 سال، باعث احیاء حضور نظامی امریکا در لبنان خواهد شد .
این تارنما می افزاید : اولین گام اجرایی تاسیس پایگاه با فعالسازی دوباره پایگاه هوایی کوچک و نه چندان موثر قلیعات در اقدام مشترک امریکا و لبنان برداشته خواهد شد و از این رو مهندسان و فنی کاران نیروی هوایی امریکا کار بروی پایگاه هوایی جدید را شروع کرده اند و مدتی بعد این منطقه با گسترش بیشتر بعنوان پایگاه هوایی امریکا بکار می رود .
در نهایت به آنچه که روزنامه " السفیر" از آن پرده برداشت اشاره می کنیم که در حد "اطلاعات رسمی" بوده و پیرامون انتقال اندیشه دولت امریکا از مرحله برنامه ریزی و بررسی به مرحله پیاده سازی و اجرای برنامه ساخت پایگاه نظامی در لبنان و تبدیل این کشور به قلمرو یا جولانگاه امریکا سخن می گوید و بر این اساس این سوال مطرح می شود که نقش برخی نیروها در دولت لبنان برای اجرای این نقشه یا برنامه خطرناک که پیامدهای وخیم و ناخوشایندی برای لبنان و کل منطقه بدنبال خواهد داشت ،چه می باشد .
پس از همه این بررسی ها این یک سوال در ذهن اکثر کارشناسان باقی می ماند که آیا امریکایی ها که در طول کل تاریخ روابطشان با لبنان شکست خورده اند ،اینبار موفق خواهند شد یا خیر ؟؟ که برای پاسخ به آن یک داستان طولانی دیگر لازم است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* محمود ریا‏
* د. مصطفی پارسایی

نظرات شما ()

<   <<   6   7   8      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عملیات "زمستان داغ" غزه... نقش آفرینی جریان تندروی «مذهبی ! »
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
95007 :مجموع بازدیدها
10 :بازدید امروز
16 :بازدید دیروز
درباره خودم
nehad parsa - مقالات آموزشی ،سیاسی، اجتماعی
nehad parsa
فلسطین ،حزب الله ،سیاست ایران ، جامعه ایران ،سیاست امریکا ، جامعه امریکا ،سیاست اسرائیل ،جامعه رژیم صهیونیستی
لوگوی خودم
nehad parsa - مقالات آموزشی ،سیاسی، اجتماعی
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لینک دوستان
صهیون پژوه
آوای آشنا

فهرست موضوعی نوشته ها
رژیم صهیونیستی[19] . خاورمیانه[13] . سیاست امریکا[12] . سیاست جهان[4] . سیاست ایران .
بایگانی نوشته ها
آنچه گذشت ...
زمستان 1386
پاییز 1386
اشتراک